راه اصلاح يا امر به معروف و نهى از منكر

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافی گلپایگانی، لطف الله، 1298 -

عنوان و نام پديدآور : راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر/ تالیف لطف الله صافی گلپایگانی.

مشخصات نشر : قم: دفتر آیت الله العظمی شیخ لطف الله صافی گلپایگانی، 1390.

مشخصات ظاهری : 127ص.؛ 14/5×21/5س م.

شابک : 15000ریال: 978-600-5105-27-8

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

يادداشت : چاپ قبلی: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1373.

یادداشت : کتابنامه بصورت زیرنویس.

موضوع : امر به معروف و نهی از منکر

شناسه افزوده : دفتر آیت الله العظمی شیخ لطف الله صافی گلپایگانی

رده بندی کنگره : BP196/6/ص23ر2 1390

رده بندی دیویی : 297/3775

شماره کتابشناسی ملی : 2714215

ص: 1

اشاره

راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر

تالیف لطف الله صافی گلپایگانی

ص: 2

سخن ناشر

يكى از فرايضى كه همواره در اسلام مورد تاكيد بوده است و عمل به آن موجب بقاى جامعه و سلامت آن دانسته شده فريضه مهم امر به معروف و نهى از منكر است.

گستره ى شمول امر به معروف و نهى از منكر در مباحث نظرى اسلام تا حدى است كه هر سه ساحت دين يعنى فقه و احكام، كلام و عقايد، و بالاخره اخلاق و تربيت را در برمى گيرد و علاوه بر متون و نصوص دينى، عالمان فراوانى درباره ى ابعاد مختلف آن از ديدگاه هاى گوناگون ابراز نظر كرده اند و كتب فراوانى در اين زمينه نگارش يافته است.

حضرت آيت الله العظمى صافى كه خود از مراجع بيدار و آگاه تشيع است و مواضع محكم او در دفاع از دين و نفى بدع بر تارك صفحات تاريخ حيات طيبه ى علمى و عملى اش مى درخشد و سلامت و سعادت جامعه ى دينى و حفظ كيان و نواميس شيعى و ارتقاى آگاهى هاى دينى همگان و به ويژه جوانان و بانوان، همواره از دغدغه هاى مهم و اساسى شان بوده است كتاب «راه اصلاح يا امر به معروف و نهى از منكر» را در ايام جوانى و با هدف بيدارى جامعه و

مقابله با ريشه هاى فساد و تباهى به رشته تحرير در آورد.

ص: 3

نگارش چنين كتابى در شرايط سخت و اسف بار آن زمان (رجب المرجب 1369 هجرى قمرى، ارديبهشت 1329 هجرى شمسى) حاكى از عشق به ترويج آرمان هاى انسان ساز اسلام عزيز و نيز شجاعت و ثبات قدم مؤلف است. برخى شواهد مورد ذكر در كتاب، كه ممكن است اكنون موضوعيتى نداشته باشد، ناظر به وضعيت مبتذل فرهنگى آن دوران است.

دفتر تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمى صافى مدظله الشريف به دليل اهميت موضوعات مطرح شده در كتاب و همچنين شيوايى اثر و بيان دلسوزانه و دردمندانه اى كه در سطور كتاب منعكس است اقدام به باز نشر آن با اندك اصلاحات ويرايشى مى نمايد.

بنا به اطلاعات موجود، اين كتاب حداقل يك بار قبل از انقلاب اسلامى توسط چاپخانه ى علميه و سه بار پس از آن توسط دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين منتشر گرديده است.

دفتر تنظيم و نشر آثار

حضرت آيت الله العضمى صافى گلپايگانى (مد الظله الشريف)

ص: 4

فهرست

ص: 5

فهرست

ص: 6

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمين، وَ الصّلاةُ وَ السّلامُ عَلى سَيِّدِ رُسُلِهِ وَ خاتَمِ أنْبيائِهِ أَبِى الْقاسِمِ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّيّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ، وَ اللَّعْنُ عَلى أعْدائِهِمْ أجْمعين.

قال الله تعالى:

(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَ- ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1)

و بايد از شما مسلمانان برخى (كه دانا و با تقواترند)، خلق را به خير و صلاح دعوت كنند و مردم را به نيكوكارى امر كرده، از بدكارى نهى كنند و آنانند رستگاران.

ص: 7


1- 1. ( 1). سوره ى آل عمران، آيه ى 104.

و قال الله تعالى:

(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَ- ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1)

آنان كه پيروى كنند از رسول و پيغمبر امّى كه در تورات و انجيلى كه در دست آنهاست [نام او را] نگاشته مى يابند، [او] آنها را امر به نيكويى و نهى از زشتى خواهد كرد و بر آنان هر طعام پاكيزه را حلال و هر پليد و منفور را حرام مى گرداند و احكام پر رنج و مشقتى را كه چون زنجير بر گردن خود نهاده اند بر مى دارد. پس آنان كه به او گرويدند و از او حرمت و عزّت نگاه داشتند و ياريش كردند و نورى كه بر او نازل شد پيرو شدند آن گروه به حقيقت رستگاران عالمند.

هر مسلمانى اهميت امر به معروف و نهى از منكر را مى داند و اگر به آيات كريمه ى قرآن مجيد و اخبار و احاديث مرويه از پيغمبر اكرم و اوصياى بزرگوار آن حضرت صلوات الله عليهم اجمعين رجوع نمايد، درجه ى ترغيب و تأكيد خداوند متعال و اولياى اسلام را درباره ى اين دو واجب بزرگ، مى فهمد.

ص: 8


1- 2. ( 1). سوره ى اعراف، آيه ى 157.

ما، در اين مقدمه از بيان آثار و نتايج عظيمه ى اين وظيفه ى دينى و اخلاقى در هدايت جامعه به راه نيكبختى و حصول ثواب و عنايات الهيّه و اجراى قواعد و مقررات مفيده اسلامى و نگهدارى رسوم عدالت و مساوات و تهذيب اخلاق و بسط علم و فرهنگ و ايجاد يگانگى و اتحاد و تعظيم از تشخّصات و شعائر دينى و ملى و دفاع از حقوق همه افراد و حمايت از ضعفا و مظلومين و بينوايان و مبارزه با فحشا و منكرات و جلوگيرى از ستم ستمكاران و تعديات و حق كشى ها و بالاخره انواع مصائب و آلامى كه امروز نوع بشر به آنها مبتلا و گرفتار است، بى نياز هستيم. فقط مى خواهيم خوانندگان اين اوراق را به مسئوليت بزرگى كه اولًا در پيشگاه عدل و حساب الهى، و ثانياً در برابر وجدان پاك خود، ثالثاً در مقابل تاريخ و جامعه انسانيت و نسل آينده دارند، متوجه نماييم تا با كمال دقت، اين رساله را مطالعه نموده ميان خود و خدا به حساب اين واجب بزرگ و معامله اى كه بسيارى از ما مسلمانان امروزه با آن مى نماييم، رسيدگى فرمايند.

مى خواهيم از آنهايى كه از خدا مى ترسند و نداى وجدان پاك انسانيت را مى شنوند بپرسيم كه مسئول اين گناهان و معصيت هايى كه متداول شده و زشتى و قبح پاره اى از آنها از ميان رفته، كيست و آن كسانى كه به طور كلى امر به معروف و نهى از منكر را ترك نموده اند، عذرشان چيست؟

اهل اطلاع و بصيرت مى دانند كه يكى از بزرگ ترين علل انحطاط و عقب ماندن ما مسلمانان امروزه از كاروان ترقى و تمدن، و رواج بازار فساد و اخلاق سيئه و بيگانه پرستى- كه در ميان ملل اسلامى بى سابقه است- ترك امر به معروف و نهى از منكر و فقدان شجاعت اخلاقى و صراحت لهجه است.

ص: 9

امروز هم اگر بخواهيم مانند اسلاف و گذشتگان خود به كمال مجد و شرف برسيم و طورى زندگى كنيم كه دست دشمنان از سر ما كوتاه و از اين بى نظمى ها و هرج و مرج ها نجات يابيم، بايد با تمام خلوص نيت در مقام رفع موانع و معايب برآمده، امر به معروف و نهى از منكر نماييم.

معلوم است كه تعليمات اسلامى بهترين و كامل ترين تعاليم آسمانى است و ممكن نيست كه جامع تر از آن به فكر هيچ مشرّع و قانونگذارى برسد، اما اين تعليمات وقتى سودمند خواهد بود كه توسط امر به معروف و نهى از منكر اجراى آن ضمانت گردد.

اسلام نه فقط به تمام افراد حق داده است كه در اجراى قواعد و تعاليم اسلامى نظارت كنند، بلكه آن را از وظايف حتمى هر فرد دانسته و پيروان خود را در ترك اين وظيفه مورد بازخواست و مؤاخذه قرار مى دهد و با حفظ اين اصل بزرگ، مى خواهد عالى ترين مجتمع بشرى را تشكيل دهد.

اين كانون هاى بدبختى و اين مؤسسات قمار و ربا و اين گناهان كوچك و بزرگ در جوامع مسلمين ثمره ى مسامحه در اداى اين وظيفه است.

اين ظلم و ستم و انواع تقلّب ها و خيانت ها و پشت هم اندازى ها و جلو آمدن اشخاص نالايق و روى كار آمدن مردمان منفعت پرست و فاسد الاخلاق و تكثير جرائم و جنايات، معلول اجرا نشدن حدود اسلامى است. اگر دست دزد را مى بريدند، يا ميخواران و مرتكبين اعمال زشت ديگر را مطابق موازين اسلامى به كيفر مى رساندند، هرگز براى جلوگيرى از اين مفاسد محتاج به صرف اين مخارج هنگفت و اين تشكيلات عريض و طويل بى فايده نمى شدند.

ص: 10

البته توجه به اين موضوع و اعمال نظارت و مواظبت در اجراى احكام و تكاليف و رعايت آداب حسنه، محتاج به حصول يك مرحله از رشد و فهم است و تا سطح معارف و معلومات جامعه به حدّ كافى ترقى نكند نبايد انتظار داشت كه همه و هر كس در امر به معروف و نهى از منكر ساعى و كوشا باشد، ولى نمى توان اين جهت را عذر مقبولى شمرد و خود را در كوتاهى و غفلتى كه نسبت به اداى اين وظيفه روا داشته ايم بى تقصير و معذور بدانيم.

در خاتمه اين نكته را هم يادآور مى شويم كه غرض از نگارش اين رساله اين نيست كه بعض مردمان نادان بى اطلاع از آداب و اخلاق حسنه و مسايل امر به معروف و نهى از منكر به نام امر به معروف و نهى از منكر، هياهو و جار و جنجال برپا كرده براى يك موضوع كوچك، مفاسد بزرگ توليد كنند؛ زيرا علاوه بر آنكه امر به معروفى كه چنين اشخاصى بنمايند سودى نخواهد داشت، ممكن است به واسطه سوء اخلاق و بى نزاكتى و درشتى و خشونت هاى بى موردى كه از اينگونه افراد در بسيارى از موارد صادر مى شود، شريعت سَمحه ى سَهله اسلامى كه مبنى بر مهربانى و حسن ادب است و بهترين روش اخلاقى را به جامعه ياد مى دهد، به صورت ديگر معرفى گرديده و وضع آنها و نادانى هايى كه به اين اسم مرتكب مى شوند، موجبات تنفّر و انزجار مردم را فراهم كند. پس، از اين دسته تقاضا داريم كه با مطالعه كتاب هايى كه راجع به امر به معروف نوشته شده قبلًا اين نقاط ضعف و نواقص اخلاقى را مرتفع ساخته و آداب و احكام شرعى آن را فرا گيرند. و از كسانى كه ملتفت و آگاه هستند خواهشمنديم كه در اداى اين وظيفه بزرگ، مسامحه نكرده موجبات سربلندى و افتخار خود و جامعه مسلمين را فراهم فرمايند.

ص: 11

ضرورت امر به معروف و نهى از منكر

انسان، مخلوق تك بعدى نيست تا تنها به يك چيز و يك كار و يك جا و يك نقطه متوجه باشد؛ زيرا وجودش مركّب از رقايق و غرايز و اجزاى چندى است كه هر يك او را به سويى مى خوانند؛ مثلًا در انسان، هم غريزه ميل به غذا هست، و هم ميل به رياست، و هم ميل به راحتى و آسايش، و هم ميل به نيكوكارى و عبادت، و هم تمايلات ديگر. همين اختلاف خواهش ها و غرائز است كه بشر را با اشكالات بسيار روبرو نموده و حوايج او را نامحدود ساخته است. و همين ها هستند كه او را وادار به كار و كوشش و تحصيل كمال و رفع حوايج مى كند. اگر انسان اينها را نمى داشت انسان نمى بود. و اگر اين غرايز مختلف نبود، اين عزّت و امتياز و آقايى در ميان مخلوقات، نصيب او نمى شد.

حقيقت آدمى و گوهر ذات او را خداوند از رقايق مختلف آفريده و اين اختلاف ميل و خواهش هاى ما، راجع به همان اختلاف مواد حقيقت انسانيت است. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:

(إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا)(1)

ص: 12


1- 3. ( 1). سوره ى انسان، آيه ى 2.

ما او را از آب نطفه ي مختلط خلق كرديم. و او را داراي دو چشم و گوش گردانيديم.

و در عين حال روش هماهنگ ساختن اين قوا و تنظيم و تعديل و راه حفظ اعتدال و استفاده از آنها را هم به ما آموخته است كه:

(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا)(1)

ما به حقيقت راه را به انسان نموديم، حال كه خواهد شكر اين نعمت گويد و خواهد كفران كند.

در باطن بشر تا به مرحله ى كاملى از رشد و نبوغ نرسيده باشد قواى ملكوتى و عقلانى با قواى شهوى و غضبيه پيوسته در جنگ و پيكارند. جنود عقل هميشه در برابر سپاه جهل و شيطنت، ايستادگى و صف آرايى مى كنند و هر يك مى خواهند متصرف در وجود او شوند و احساسات گوناگون او را همواره تحريك و تهييج مى نمايند. انسان وقتى سعادتمند خواهد بود و از اين اضطرابات درونى راحت مى شود كه بتواند اين عواطف را مرتب و هماهنگ نموده و هر يك را در جا و محل خود صرف نمايد.

ايمان به خدا بهترين وسيله اى است كه مى تواند جلو جنبش هاى نفس انسان بايستد و او را از افراط و تفريط نجات دهد. ايمان به خدا انسان را شاد و خوشحال نموده و از سرگردانى و تحيّر رهايى داده، طمأنينه ى قلب به او مى بخشد. چنانچه در قرآن مجيد مى فرمايد:

(أَلَا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(2)

ص: 13


1- 4. ( 1). سوره ى انسان، آيه ى 3
2- 5. ( 2). سوره ى رعد، آيه ى 28.

هيچ وسيله ديگر نمى تواند در اين نتيجه، جاى ايمان قرار بگيرد. قدرت ايمان در خاموش كردن آتش شهوت و غضب و جلوگيرى از مفاسد و جرايم و جنايات، بيش از تمام وسايلى است كه بشر براى اين منظور به آنها متوسّل شده است. اگر ايمان به خدا نباشد، بيشتر مردم به شرّ و فساد مايل شده و از رعايت آداب و حدود، سرباز مى زنند.

روح ايمان در باطن هر مخلوقى هست و هر آفريده در ذات خود تسليم خدا و متوجه به درگاه اوست. انسان هم فطرتاً داراى اين توجه است و مى فهمد كه خودش، خودش را نيافريده و به اين عالم نياورده و به جز فقر و احتياج ذاتى، داراى چيزى نيست، نه تنها خودش اين طور است، پدر و مادر و اجداد و خويشانش و همه افراد بشر از شاه و گدا و بالاخره تمام مخلوقات از كرات عظيم، خورشيد و ستارگان، تا ذرات كوچك به همين حالند. نه خودشان از خود، هستى و وجودى دارند و نه مى توانند به ديگرى وجود و هستى بدهند. آفريننده و خالق و نگهدارنده همه خداست كه وجود همه موجودات از اوست و همه را او آفريده و مالك و صاحب اختيار همه است، دانا و تواناست؛ زيرا به مخلوقات، دانايى و توانايى داده و جامع جميع صفات كماليه است و از هر عيب و نقص مبرّا است. پس آدمى بالفطره با مبدأ آفرينش و عالم غيب آشنا و مربوط است، ولى بايد اين آشنايى را كامل كرد و اين التفات و شعور را تقويت نمود. بايد به بشر فهماند كه خدا همواره حاضر و ناظر اعمال و رفتار اوست و هيچ عمل خير و شرّى از دايره علم و دانايى او پنهان نيست. و همان خداست كه بهترين راه و روش زندگى را به انسان ياد داده و به هر كار نيكى هدايت فرموده

ص: 14

است. و چون همه افراد از حيث ايمان در يك درجه و مرتبه نيستند و ميزان تأثير و تسلط بر نفوس يكسان نيست، بايد هر كس مراقب و مواظب خود باشد و با ملاحظه، قدم بردارد و هواى نفس را كوچك و حقير نشمارد.

با تمام اين مطالب كمتر كسى است كه بتواند طورى زندگى كند كه لغزش و خطايى از او صادر نشود. غالب مردم به واسطه ضعف ايمان و اينكه نتوانسته اند كاملًا بر خويش تسلّط يابند از معصيت و خطا مصون نمى مانند؛ زيرا نقاط ضعف در انسان زياد و نواقص او بسيار است، لذا بايد به وسيله امر به معروف و نهى از منكر اينگونه افراد را ملتفت معايب اعمالشان ساخت تا متنبّه و پشيمان شوند و خط سير خود را عوض كنند.

پاره اى ديگر هم يا اصلًا بى ايمان اند و فطرت پاك انسانيت را از دست داده اند، و يا آنقدر ايمان آنها بى ثمر است كه به رعايت آداب و قوانين، مقيد نيستند و ملاحظه و حسابى در كارها ندارند. اين طايفه را هم توسط امر به معروف و نهى از منكر بايد محدود نمود و وادارشان ساخت كه از آداب و حدود و قواعد، تبعيت و احترام نمايند.

اگر از امر به معروف و نهى از منكر خوددارى شود رفته رفته دامنه گناهان و معاصى توسعه پيدا كرده، رشته زندگى اجتماعى بشر از هم گسيخته خواهد شد و مفاسد و معايب بزرگ توليد مى گردد.

همان طور كه اگر يكى از اعضاى پيكر فرد از انجام كار خود باز ماند، ساير اعضا نيز در انجام وظيفه در رنج و تعب مى افتند، و اگر عضو مريض معالجه نشود، بسا همان يك عضو، تمام پيكر را از پاى در مى آورد، فردى هم كه براى جامعه به منزله يك عضو است، اگر فاسد شد و وظيفه خود را

ص: 15

انجام نداد براى تمام جامعه خطرناك خواهد بود و تمام افراد جامعه حق دارند به او اعتراض كنند و اصلاح او را بخواهند.

چنانچه در روايتى از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله منقول است كه جامعه را مَثَل به طايفه اى زد كه سوار كشتى شوند و براى هر يك از آنها جا و مكانى معين كنند و يكى از آنها با تبرى جاى خود را سوراخ سازد و ديگران او را از اين كار باز دارند و او در جواب گويد: من در جاى خود تصرف مى كنم و آن را سوراخ مى سازم، به شما كارى نيست! اگر ديگران اين عذر را از او بپذيرند و بگذارند تا كشتى را سوراخ كند، آب در آن وارد شود و همه غرق شوند، و اگر عذر او را نپذيرفتند و او را از اين كار منع نمودند، هم خودشان و هم آن شخص نجات يابد.

«انّ قوماً ركبوا سفينةً فاقتسموا فصار لكلّ رجل منهم موضع فنقر رجل منهم موضعه بفأس فقالوا له: ما تصنع؟ قال: هو مكاني اصنع فيه ما شئت! فان اخذوا على يده نجا و نجوا، و إن تركوا هلك وهلكوا»(1)

امر به معروف و نهى از منكر محيط را براى تربيت افراد صحيح و لايق، مساعد مى كند و مادام كه بشر به وجود افراد صالح محتاج است، به امر به معروف و نهى از منكر هم محتاج است. همچنين زمينه هاى فساد را از ميان مى برد و كانون هاى فحشا و منكرات را ريشه كن مى سازد. پس انسان تا در اين جهان طبيعت زندگى مى كند هيچ گاه از امر به معروف و نهى از منكر بى نياز نيست.

ص: 16


1- 6. ( 1). صحيح بخارى، ج 3، ص 164. مسند أحمد، ج 4، ص 270.

بشر با آنكه توانسته است اسرارى را از عالم طبيعت كشف كند و اين همه قواى عظيم را تسخير اراده خود سازد و توانسته است اين همه در ناحيه ظاهر و ماديات پيش برود و هر روز هم با استعداد خدادادى به كشف قوّه مجهوله ديگر موفق مى شود، نمى تواند خود را از تعليمات آسمانى و امر به معروف و نهى از منكر و دعاة اصلاح و رجال روحانى و مواعظ و نصايح، بى نياز شمارد و هر چه دانايى و توانايى او روزافزون شود، احتياج او به اين مطالب بيشتر خواهد شد.

ص: 17

راه شناختن معروف و منكر

همان طور كه در نهادِ انسان ميل به ترقّى و نيكوكارى و اعمال صالحه مانند: پرستش خدا و راستى و وفا و شكر منعم و ترحّم و عدالت و اعانت فقرا و اجتناب از كارهاى زشت و اعمال سيئه مانند: كفر نعمت و نادرستى و دروغ و بى وفايى و ستم و حق كشى آفريده شده، در وجود او قوه ديگرى است كه با آن خوبى را از بدى و صلاح را از فساد و خير را از شر و حق را از باطل تمييز مى دهد. اما ضعف و ناتمامى و محدوديت انسان كه همه ى قواى او را احاطه كرده اين قوه را نيز بى نصيب نگذارده و دايره ى ادراكات بشر را تنگ و محدود نموده است و او را با تمام معلوماتى كه تحصيل كرده و يا بعداً تحصيل مى نمايد، در برابر مجهولات بى شمارى كه تصور بسيارى از آنها هم براى او محال است، قرار داده است. انسان بايد براى كم كردن اين مجهولات قدم هاى بزرگ بردارد و تا آنجايى كه فكر و حواس او به او اجازه مى دهد سعى و كوشش نمايد و در عين حال معترف باشد كه او بسيار حقير و كوچك، و جهان خلقت بسيار عظيم و بزرگ است و معلومات او هر چقدر هم باشد، متناهى و مطالب مجهول نامتناهى است. خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد:

(وَلَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن

ص: 18

بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ)(1)

اگر هر درختى از درخت هاى روى زمين قلم ها شود و درياى محيط، مركب گردد و هفت دريا بر آن افزوده شود كه كلمات و مخلوقات خدا نوشته شود، كلمات الهى تمام نگردد.

انسان هر چند فكرش عالى باشد، از عهده تنظيم يك برنامه عملى صحيح و عادلانه و تشريع تعاليم جامع و مفيدى كه از هر جهت عالم بشريت را اداره نمايد بر نخواهد آمد، و نخواهد توانست تنها به كمك خرد و انديشه خود، نيكى ها را از بدى ها و معروف را از منكر تشخيص دهد، مصالح و مفاسد همه امور را ادراك نمايد. بشر هر چه در قوه فهم و ادراك، كامل و برجسته شود از فهم بسيارى از حقايق اظهار عجز مى كند. از حضرت باقرالعلوم عليه السلام مروى است كه فرمود:

يَابْنَ آدَمَ! لَوْ اكَلَ قَلْبَكَ طائرٌ لَمْ يُشْبِعْهُ وَبَصَرُكَ لَوْ وُضِعَ عَلَيْهِ خَرْقُ ابْرَةٍ لَغَطّاهُ تُريدُ أنْ تَعْرِفَ بِهِما مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالْارْضِ.(2)

اى پسر آدم! هرگاه مرغى دل تو را بخورد او را سير نمى سازد و اگر سرِ سوزنى در چشم تو گذارده شود مى پوشاند او را و كور مى شوى، با اين چشم و دل مى خواهى ملكوت آسمان ها و زمين را بشناسى.

زمين در جنب اين نه طاق خضراچو خشخاشى بود بر روى دريا

ص: 19


1- 7. ( 1). سوره ى لقمان، آيه ى 27
2- 8. ( 2). كافى، ج 1، ص 73، ح 8( باب النهى عن الكلام فى الكيفية).

تو خود بنگر از اين خشخاش چندى سزد گر بر بروت خود بخندى

چه بسا از مسائلى كه درك انسان از فهم آنها قاصر، و چه بسا مطالبى كه اصلًا قوّه ى فهم آن به او داده نشده است كه:

(وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا)(1)

امروزه كه دنياى علم اين همه ترقى نموده و نيروى دانش و فكر بشر اين همه مجهولات را معلوم ساخته است، باز هم مسلم است كه معلومات انسان اگرچه ميليون ها سال ديگر از عمر او بگذرد در مقابل مجهولاتش حقير و ناچيز است. و اگر ما به غير از اين حواس و راه هاى ارتباطى كه با اين عالم داريم حواس ديگرى مى داشتيم محققاً بر اسرار بيشترى اطلاع پيدا مى كرديم. لذا قرآن مجيد نسبت به شخص اول عالم (يعنى پيغمبر اسلام صلّى الله عليه وآله) خطاب مى فرمايد كه:

(وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا)(2)

از اين مطالب هم كه بگذريم بيشتر افراد به واسطه نظريات و مقاصد شخصى كه دارند و در اثر آنكه تحت تأثير عوامل بسيارى مانند خواهش هاى نفسانى و تربيت خانوادگى و محيط قرار گرفته اند، در بسيارى از نظريات و آرايى كه اظهار مى دارند متّهمند. پس نمى توان ميزان تميز خير و شرّ، حقّ و باطل و خوب و بد را به طور كلى «عقل» دانست. خصوصاً كه افراد در درجات استعداد و فهم و شعور و ادراك متفاوتند و بسيار اتفاق مى افتد كه چيزى را كه يك عقل آن را خوب و معروف تشخيص داده، عقل

ص: 20


1- 9. ( 1). سوره ى اسراء، آيه ى 85
2- 10. ( 2). سوره ى طه، آيه ى 114.

ديگر در خوبى آن ترديد مى كند، بلكه يك نفر در يك موقع يك عملى را خوب تشخيص مى دهد در حالى كه در موقع ديگر آن را بد و منكر شناخته بود. قضاوت ما راجع به اعمال و رفتار ديگران با قضاوتى كه در كردار و روش خود و كسان خود مى نماييم يكسان نيست.

در اينجاست كه به يك نكته از نكات و حكمتى از حكم بعث رسول و انزال كتب بر مى خوريم و كمال احتياج جامعه انسانيت را به معلمين الهى و راهبران آسمانى كه در روشنايى وحى و الهام مصالح و مفاسد هر چيزى را مى بينند و منكر را از معروف جدا مى كنند احساس مى كنيم و مى فهميم كه همانطور كه چشم ظاهر انسان در رؤيت اجسام و ديدن مبصرات به كمك يك نور خارجى مانند نور چراغ يا نور آفتاب محتاج است، چشم باطن يعنى عقل و هوش هم در درك مصالح و مفاسد بسيارى از امور به يك نور و روشنايى خارجى احتياج دارد.

و اينجاست كه به درجه تأثير دعوت پيغمبران عليهم السّلام در اصلاح امور و نشان دادن مصالح و مفاسد اعمال و كارها و تميز حق از باطل آشنا مى شويم.

در حالى كه قوانين و آداب و مقرراتى كه ساخته فكر ناقص بشر است هرگز اين نتيجه را نخواهند داشت.

مراجعه به احكام و تعاليم دين مقدس اسلام و تكاليف واجب، حرام، مكروه و مستحب و خلاصه همه وظايفى كه براى يك نفر مسلمان معين شده ما را از تقديم هر توضيحى در اين خصوص بى نياز مى سازد، زيرا هر باانصافى پس از دقت در تعاليم اسلامى شهادت مى دهد كه ميزان تشخيص معروف از منكر و حق از باطل، فقط دين اسلام است كه به تمام نيكى ها امر

ص: 21

و از همه بدى ها نهى نموده است. از حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت شده است كه فرمود:

ما مِنْ شَي ء يُقرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَيُباعِدُكُمْ مِنَ النّارِ إلّا وَ قَدْ امَرْتُكُم بِهِ. وَ ما مِنْ شَي ء يُقَرِّبُكُم مِنَ النّارِ وَ يُباعِدُكُم مِنَ الْجَنّةِ إلّا وَ قَد نَهَيتُكُم عَنْهُ.(1)

چيزى نيست كه شما را به بهشت نزديك كند و از دوزخ دور كند مگر اين كه شما را به انجام آن فرمان داده ام. و چيزى نيست كه شما را به دوزخ نزديك كند و از بهشت دور كند مگر اين كه شما را از انجام آن بر حذر داشته ام.

ص: 22


1- 11. ( 1). كافى، ج 2، ص 74( باب الطاعة والتّقوى).

جايگاه امر به معروف و نهى از منكر در اسلام

اشاره

در ميان تكاليف و فرايض اخلاقى كم تكليفى مانند امر به معروف و نهى از منكر مؤثر در اصلاح امم و تكامل طوايف است. زنده ترين ملت ها آن ملتى است كه موقعيت امر به معروف و نهى از منكر در ميان آنها محفوظتر و محترم تر باشد. ميزان رشد و بلوغ هر طايفه از درجه ى توجه و عنايتشان به امر به معروف و نهى از منكر معلوم مى شود.

دين اسلام كه جامعه را به هر مصلحت و كار نيك فرمان داده و از هر مفسده و كار زشت، نهى فرموده، شأن امر به معروف و نهى از منكر را بسيار بزرگ شمرده و راجع به آن انواع تأكيدات و ترغيبات نموده و انتظام تمام تشكيلات اجتماعى و سياسى و حفظ شوكت و عظمت مسلمانان را به آن موقوف كرده است.

تا موقعى كه مسلمانان در امر به معروف و نهى از منكر و برطرف ساختن معايب و مفاسد، بذل همت مى نمودند و حدود و رسوم و قواعد عالى اسلامى در بين آنها پابرجا بود و ضعيف و قوى يكسان و يكنواخت از حقوق خود استفاده مى كردند و يك شخص عادى قدرت داشت كه از يك امير مقتدر حق خود را بگيرد و فقير بينوا با ثروتمند متشخص برابر بود و

ص: 23

پادشاهان و زمامداران بزرگ، سخت ترين سخنانى را كه به نام موعظه و امر به معروف به آنها مى گفتند مى شنيدند (و كسى آن را خلاف احترام مقام سلطنت و امارت آنان نمى شمرد)، تجاهر به فسق و فجور و معاصى در جامعه نبود.

البته ذكر تمام آيات قرآن كريم و اخبار و احاديث شريف كه در موضوع امر به معروف و نهى از منكر و تنبيه غافل و تعليم جاهل و دفاع از حق وارد شده است ما را از وضع اختصارى كه در اين رساله در نظر داريم خارج مى نمايد، ولى براى آنكه معلوم شود مسامحه و كوتاهى در انجام اين وظيفه ما را از چه مصالح و فوايد بزرگى محروم و به چه مصايب و مفاسدى مبتلا مى سازد به ذكر بعض از آيات قناعت نموده و براى اطلاع بيشتر، خوانندگان محترم را به مطالعه كتب مفصله حديث مانند كافى، وسايل، بحار و غيره سفارش مى كنيم.

رستگارى در گرو نظارت همگان

خداوند متعال مى فرمايند:

(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَ- ئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)(1)

بايد از شما جماعى باشند كه مردم را دعوت به خير كنند و به نيكى امر، و از بدى نهى نمايند و چنين مردم رستگارند.

ص: 24


1- 12. ( 1). سوره ى آل عمران، آيه ى 104.

ملاك امتياز امت اسلامى

(كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّه)(1)

شما (مسلمانان حقيقى) بهترين امّتى هستيد كه در جهان پديد آمده ايد، [چرا كه به خوبى، امر مى كنيد و از بدى باز مى داريد و به خدا ايمان داريد.

همگانى بودن اين فريضه

(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَ- ئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)(2)

مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعض ايشان يار و ناصر بعض ديگرند؛ امر مى كنند به معروف و نهى مى كنند از منكر و بر پا مى دارند نماز را، و اداى زكات مى كنند و خدا و رسول را اطاعت مى نمايند، ايشانند كه به زودى مشمول رحمت الهى مى شوند، به درستى كه خداوند، عزيز و حكيم است.

و در وصف مهاجرين مى فرمايد:

(الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ)(3)

ص: 25


1- 13. ( 1). سوره ى آل عمران، آيه ى 110
2- 14. ( 2). سوره ى توبه، آيه ى 71
3- 15. ( 3). سوره ى حجّ، آيه ى 41.

(مهاجرين) آنچنان كسانى هستند كه اگر آنها را در زمين تمكين داديم، اقامه كنند نماز را و اداى زكات كنند و امر به معروف و نهى از منكر نمايند.

در كتاب وسايل الشيعه از حضرت ثامن الحجج عليه السلام روايت نموده كه فرمود:

«لتأمرن بالمعروف ولتنهنّ عَن المُنكر او ليستعملنّ عليكم شراركم فيدعو خياركم فلايستجاب لهم»(1)

هر آينه البته امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و اگر نه، بر شما، بَدان مسلّط گردند و نيكانتان دعا كنند و دعايشان مستجاب نشود.

و از حضرت ابى عبدالله عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«انّ رجلا من خثعم جاء الى رسول الله صلّى الله عليه وآله فقال: يا رسول الله! اخبرني ما افضل الاسلام؟»

قال: الإيمان بالله،

قال: ثمّ ماذا؟

قال: صلة الرحم،

قال: ثمّ ماذا؟

قال: الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر،

قال: فقال الرجل: فاخبرني أي الأعمال ابغض الى الله؟

قال: الشرك بالله،

قال: ثمّ ماذا؟

ص: 26


1- 16. ( 1). وسائل الشيعه، ج 11، ص 394.

قال: قطيعة الرحم،

قال: ثمّ ماذا؟

قال: الأمر بالمنكر والنّهي عن المعروف.(1)

مردى خثعمى حضور پيغمبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم شرفياب شد و پرسيد كه فاضل ترين مراتب اسلام چيست؟

حضرت فرمود: ايمان به خدا.

عرض كرد: پس از آن چيست؟

فرمود: صله رحم.

عرض كرد: پس از آن چه چيز است؟

فرمود: امر به معروف و نهى از منكر،

پس از آن سؤال نمود: چه عملى پيش خدا مبغوض ترين اعمال است؟

فرمود: شرك به خدا.

عرض كرد: پس از آن چيست؟

فرمود: قطع رحم.

پرسيد: بعد از آن؟

فرمود: امر به منكر و نهى از معروف.

و از حضرت رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم نقل نموده كه فرمود:

«انّ الله عزّوجلّ ليبغض المؤمن الضعيف الذي لادين له، فقيل: وما المؤمن الضعيف الّذي لادين له؟»

قال: الّذي لاينهى عن المنكر.(2)

ص: 27


1- 17. ( 1). همان مدرك، ج 11، ص 396
2- 18. ( 2). وسائل الشيعه، ج 11، ص 397.[ فروع كافى، ج 5، ص 59]

خداوند [با عزت و جلال دشمن مى دارد مؤمن ضعيفى را كه دينى براى او نيست. پس [به آن حضرت عرض شد: كيست مؤمن ضعيفى كه دينى براى او نيست؟

فرمود: آن كس كه نهى از منكر نمى كند.

و از حضرت ابى عبدالله عليه السلام روايت نموده كه فرمود:

«قال النّبي صلّى الله عليه وآله: «كيف بكم إذا فسدت نسائكم وفسق شبابكم ولم تأمروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنكر؟»

فقيل له: ويكون ذلك يا رسول الله؟

فقال: نعم وشرّ من ذلك، كيف بكم إذا امرتم بالمنكر ونهيتم عن المعروف؟

فقيل له: يا رسول الله ويكون ذلك؟

قال: نعم وشرّ من ذلك، كيف بكم إذا رأيتم المعروف منكراً والمنكر معروفاً؟(1)

پيغمبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: چگونه خواهيد بود زمانى كه زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و شما نه امر به معروف و نه نهى از منكر كنيد.

پس [به ايشان عرض شد: يا رسول الله! آيا چنين چيزى خواهد بود؟

فرمود: [بلى و] بدتر از اين خواهد شد؛ آن موقعى كه به بدى امر كنيد و از خوبى نهى نماييد.

پس عرض شد: آيا چنين چيزى مى شود؟

ص: 28


1- 19. ( 1). وسائل الشيعه، ج 11، ص 396.

فرمود: [آرى و] بدتر از اين [نيز] خواهد شد؛ آن هنگامى

كه نيكى را بد و بدى را خوب ببينيد.

و به نقل از شيخ مفيد رضوان الله عليه، از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«من ترك انكار المنكر بقلبه ولسانه ويده فهو ميّت بين الأحياء.»(1)

هر كس ترك كند انكار منكر را، به توسط دل و زبان و دستش، مرده اى است در ميان زندگان! (ترك نهى از منكر نشانه مرگ و نيستى و فعل آن علامت حيات و زندگى است).

و به نقل از ابن ادريس عليه الرحمه از حضرت ابى جعفر عليه السلام روايت كرده كه فرمود:

«قال: من مشى الى سلطان جائر فأمره بتقوى الله ووعظه وخوفه كان له مثل اجرالثّقلين الجنّ والإنس ومثل أعمالهم.»(2)

هر كس برود به سوى پادشاه ستمكارى و او را امر به پرهيزكارى كند و پند دهد و بترساند، مى باشد از براى او مثل اجر ثقلين جنّ و انس و مثل اجر عمل هاى ايشان.

و از شيخ الطائفه رضوان الله عليه نقل نموده كه مرسلًا از حضرت پيغمبر صلّى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود:

ص: 29


1- 20. ( 1). همان، ص 404
2- 21. ( 2). همان، ص 406.

«لايزال امّتي بخير ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنكر

وتعاونوا على البرّ، فإذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات وسلّط بعضهم على بعض ولم يكن لهم ناصر في الأرض ولا في السماء»(1)

[پيوسته امّت من كارشان خوب خواهد بود مادام كه امر به معروف و نهى از منكر كنند و يكديگر را بر نيكى يارى و مساعدت كنند، پس وقتى كه اين كارها را انجام ندهند، بركت ها از ايشان گرفته مى شود، و بعض ايشان بر بعضى مسلّط شوند و بر ايشان ياورى در آسمان و زمين نباشد.

و در نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت نموده است كه در ضمن بياناتى راجع به امر به معروف و نهى از منكر فرمود:

«وما أعمال البرّ كلّها وَالجهاد في سَبيل الله عند الأمر بالمعروف والنهي عن المُنكر الّاكنفثة في بحر لجي.»(2)

تمام اعمال نيك و برّ و [حتى جهاد در راه خدا، در پيش امر به معروف و نهى از منكر نيست مگر مانند قطره در پيش درياى بزرگى.

و علّامه قدّس سره در كتاب تذكرة الفقهاء از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده است كه فرمود:

«ما قدّست امّة لم تأخذ لضعيفها من قويها بحقّه

ص: 30


1- 22. ( 1). همان، ص 398
2- 23. ( 2). نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 366، ص 1263.

غير مضيّع.»(1)

پاكيزه و مقدس نشد امّتى كه حق ضعيف خود را از قويش كامل و تمام نگرفت.

ص: 31


1- 24. ( 1). تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 458.

وسايل امر به معروف و نهى از منكر

منظور از امر به معروف و نهى از منكر، سوق مردم به نيكوكارى و خوددارى از كارهاى زشت و منكرات و اعمال نظارت در اجراى حدود و مقررات است و چون به حسب موارد، اشخاص، امكنه و ازمنه براى اين مقصود از وسايل مختلفه مى شود استفاده كرد و نمى توان يك وسيله معينى را ذكر نمود، بايد همه افراد به نوبه خود و درخور تمكّن و استعداد و وسايلى كه در دسترس آنهاست اين وظيفه را نصب العين قرار دهند. و آن كسانى كه متمكّن از بذل مال هستند به وسيله صرف مال و انفاق، و آنهائى كه قدرت نطق و خطابه دارند توسط سخنرانى ها، و اشخاصى كه نويسنده و صاحب قلمند به وسيله انتشار رساله ها و كتاب ها و بيانيه ها و روزنامه و مجلّه و حتى نامه هاى خصوصى، و كسانى كه نفوذ كلمه و رياست دارند با استفاده از نفوذ و رياست خود و به طور كلى كوچك و بزرگ از هر راه و وسيله صحيح و معقول و دنياپسند، بايد اين مقصود عالى را تأمين نمايند.

در دنياى فعلى وسايل تبليغ و انتشار آراء و عقايد و افكار، بسيار ترقّى كرده و يكى از بزرگ ترين اركان زندگى اجتماعى گرديده است موضوع تبليغات و انتشارت، مورد توجه عموم ملل قرار گرفته و روز به روز بر توسعه تشكيلات آن مى افزايند؛ با تبليغات مى جنگند، تجارت و كسب

ص: 32

مى كنند، استعمار مى كنند، خراب مى كنند، آباد مى كنند، اخلاق را فاسد مى كنند و يا سطح آداب و اخلاق و فرهنگ و تربيت را بالا مى برند. هيچ وسيله اى براى نيل به مقاصد، آسان تر و مفيدتر از وسايل امروزى كه جهان را مانند يك مجلس و يك اطاق درس قرار داده نيست.

بيشتر مفاسد جامعه نتيجه ى انتشار انديشه هاى زهرآگين و قلم هاى منحرف است. و تا وضع بعض مطبوعات و سخنرانى ها دوام داشته باشد، بازار فساد و خيانت و ستم رواج خواهد داشت؛ مقالات برانگيزنده احساسات شهوانى و داستان هاى عشقى و انتشار عكس زن هاى لخت و برهنه، جز دعوت به نابكارى و فساد معنى ديگرى ندارد، و كسى هم نيست بپرسد آقاى روزنامه نويس! چرا حيثيت روزنامه نگارى و قلم را به اين پايه از ابتذال و رسوايى مى رسانى؟ و با دشمنان اسلام و بيگانگان همكارى مى كنى؟ و در بردن شرافت و عزّت و آبروى قوم خود كوشش مى نمايى؟ چرا به جاى مدافعه از حقوق مردم و تشويق آنان به تكميل علوم و فرا گرفتن صنايع مفيد و تهذيب اخلاق و ايجاد حس تعاون و همكارى و برادرى، با نوشتن اين مطالب مردم را از راه منحرف و از كاروان ترقى باز مى دارى؟

عيب مهم تر آنست كه اينگونه مطبوعات و نويسندگان را بعض مقامات خارجى يا داخلى كه به جز استعمار و نيل به منافع پليد مادى و اشغال ميز ... يا كرسى ... نظرى ندارند، تأييد و حمايت مى نمايند و اگر هم مذاكره اصلاح قلم و بيان در ميان آيد بجاى جلوگيرى از اين قلم هاى ناپاك، از مطبوعات آزاديخواه با ايمان و زبان هاى گويندگان صالح جلوگيرى مى شود

ص: 33

و آنها را كه بلندگوى دشمنان اسلامند آزاد مى گذارند تا هر چه مى خواهند با دين، با استقلال، با اخلاق جوانان و دختران معصوم ما بنمايند و اينها را در فشار مى گذارند تا از ميدان بيرون روند.

در اين مفاسد، بدبختانه اكثر برنامه هاى راديو و موسيقى آن هم دست كمى از اين قلم هاى مسموم ندارد، بلكه خطر آن براى فاسد ساختن جامعه و توسعه اخلاق زشت به مراتب بيشتر است. و يكى از بزرگ ترين واجبات، توجه اولياى خانواده ها به حفظ افراد عائله از اين مفاسد و اصلاح همين وسايل انتشارات و تبليغات است.

اين حالِ يك قسم نشريات و مطبوعات است كه به نام آشنا كردن مردم با تمدن جديد و مدنيت هاى زنده دنيا، به خرابى و پايين آوردن سطح بصيرت و بينش و معرفت و اخلاق و ترويج فساد و منكرات و كمك به اجانب مشغولند. در حالى كه نه فقط مردم را به آداب حسنه و هزاران نعمت ها و سعادت هايى كه ملل زنده و متمدن دنيا داراى آن هستند راهنمايى نمى كنند و به علوم و دانش هاى آنها آشنا نمى سازند، بلكه مقصود دشمنان اسلام را انجام داده مردم را دعوت به خيانت و وطن فروشى و بى غيرتى و اختلاف و نفاق كرده از راه انسانيت و اسلاميت منحرف مى سازند.

يك قسم ديگر هم نشريات و كتاب هايى است كه مدتى است در بسيارى از كشورهاى شرق از طرف صاحبان مسلك ها و مذهب هاى تازه اى كه هر روز اختراع مى شود و با پول اجانب و سرمايه و تحريك بيگانگان اداره مى شوند انتشار مى يابد. در حقيقت همان هايى كه آن دسته اول را اداره مى كنند ارباب اين طبقه هم هستند هر دو از يك فاميلند و هر دو نوكر و

ص: 34

كاسه ليس اجنبى. از قبيل اين اشخاص را- كه فاقد هر صلاحيت و شايستگى هستند و بجز زشتكارى و عيّاشى و حشر با سگ و خرس و رقص با فواحش و سرمايه دارى افتخارى ندارند- براى راهزنى و ايجاد اختلاف و انداختن سنگ تفرقه در ميان مسلمانان مى گمارند.

حتى گاهى در گوشه و كنار، عناصر پليد و اشخاص كثيفى ديده مى شوند كه اگرچه خيلى فرومايه و حقيرند، ولى دشمنان اسلام همين ها را وسيله اجراى مقاصد خود قرار داده هر وقت بتوانند توسط آنان القاى اختلاف مى نمايند و براى نگاهدارى اينگونه اشخاص و انتشار كُتب ضالّه كه به نام آنها منتشر مى شود و يك نفر هم خريدار ندارد، در سال مبالغ زياد صرف مى نمايند.

امّا خوشبختانه امروز بسيارى از مسلمين از اين دسايس و تحريكات و سياستها تا حدّى مطّلع شده و بيدار گشته اند و اين مردم را شناخته و كمتر كسى به اين حرف ها توجه مى كند. و هر چه مسلمانان با اصول اسلام و معارف دينى آشناتر مى شوند از نتيجه سوء اين تحريكات، بهتر بر كنار خواهند ماند. از اين جهت هر كسى بايد متوجه باشد كه به نوشته ها و كتاب هايى كه به نام دين و اسلام منتشر مى شود، اگر خود اهل علم و اطلاع نيست بى مراجعه به علماى اعلام و اهل اطلاع، ترتيب اثر ندهد و آن را اصل و ملاك عمل قرار ندهد و به محض آنكه قسمتى از كتاب را با ذوق خود يا بعض موازين اسلامى موافق يافت، به آن عمل و اعتماد ننمايند؛ زيرا ممكن است يك كتاب مفصّل و يك سلسله مطالب صحيحه را براى يك اشتباه كارى كه بعدها بزرگ مى شود، بنويسند. و هم بسيارى از نويسندگان

ص: 35

با اينكه به عقيده خود خواسته اند خدمتى انجام دهند براى آنكه اطلاعات كافى از مبانى اسلام و احاديث و روايات و علوم دينى ندارند، دچار اشتباهات بسيار مى شوند.

اين موضوع را، چون خيلى با وضع اين رساله ارتباط ندارد، بيشتر از اين تعقيب نمى كنيم. فعلًا غرض اين است كه زبان و قلم مقام مهمى را در دنيا حائز هستند و براى امر به معروف و نهى از منكر بهترين وسيله بشمار مى روند.

راجع به گفتن سخنان سودمند و مطالب نافعه به حال جامعه در دين مقدّس اسلام تأكيد بسيار شده است؛ از جمله در كتاب وسايل الشيعه از سكونى نقل نموده كه حضرت ابى عبدالله عليه السلام فرموده:

«قال رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم و الّذي نفسي بيده ما انفق من نفقة أحبّ من قول الخير.»(1)

رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: سوگند به آن كسى كه جانم به دست اوست انفاق و صرف نكرده اند مردم چيزى را كه محبوب تر باشد از قول خير و گفتار نيك.

و همچنين از حضرت ابى عبدالله عليه السلام روايت نموده است كه فرمود:

«لايتكلّم الرّجل بكلمة حقّ يؤخذ بها الاكان له مثل أجر مَن اخذ بها، ولا يتكلّم بكلمة ضلال يؤخذ بها الّا كان عليه مثل وزر من أخذ بها.»(2)

تكلّم نمى كند كسى به كلمه حقّى كه به كار بسته شود

ص: 36


1- 25. ( 1). وسائل الشيعه، ج 11، ص 397
2- 26. ( 2). وسائل الشيعه، ج 11، ص 437.

مگر آنكه مى باشد از براى او مثل اجر كسى كه آن را بكار مى بندد و تكلّم نمى كند كسى به كلمه باطلى كه به آن اخذ شود مگر آنكه مى باشد بر گوينده آن مثل گناه كسى كه به آن عمل نمايد.

ص: 37

فوايد امر به معروف و نهى از منكر

هر كسى مطابق وسعت دايره اطلاعات و ميزان معلوماتى كه دارد، فوائد امر به معروف و نهى از منكر را دريافته و مى فهمد. اگر بخواهيم همه ثمرات اخروى و دنيوى آن مانند: تقرّب به درگاه الهى، و آمرزش گناهان، و اجر و ثواب فراوان، نظارت در اجراى حدود و قوانين، حمايت از حقوق ضعفا و بينوايان، نگاهدارى بيچارگان و افتادگان، تهذيب اخلاق و بسط و توسعه علم و فرهنگ، پيشرفت صنايع و اختراعات، تأسيس سازمان هاى خيريّه و عام المنفعه، عمران بلاد و شهرستان ها، تأمين عدالت اجتماعى و خدمات نوعى، نيكوكارى و احياء حس تعاون و همكارى، سعى در قضاى حوائج و انتظام امور كسب و معاملات، دادرسى به ستمديدگان و منع زمامداران و ارباب مناصب و مشاغل از تجبّر و ستمكارى و تضييع حقوق افراد و جلوگيرى از فحشاء و منكرات و صدها فايده ديگر را در اينجا احصاء نموده، و در اطراف هر يك توضيحاتى بدهيم، از مقصود دور مى شويم، لذا به ذكر قسمتى از حديث شريفى كه از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده قناعت مى كنيم.

شيخ كلينى رضوان الله عليه در كتاب كافى در ضمن حديثى از امام پنجم حضرت باقر العلوم عليه السلام روايت نموده است كه فرمود:

ص: 38

«انّ الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر سبيل الأنبياء، ومنهاج الصلحاء، فريضة عظيمة بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب، وتحلّ المكاسب، وتردّ المظالم، وتعمّر الأرض وينتصف من الأعداء ويستقيم الأمر.»(1)

امر به معروف و نهى از منكر، راه پيغمبران و طريقه روشن صلحا و شايستگان است. واجب بزرگى است كه به سبب آن واجبات ديگر بپاى داشته مى شود و راه ها امن، و كسب ها حلال مى گردد و اموال و حقوقى كه به ستم و غصب گرفته شده به صاحبانش ردّ مى شود و زمين، معمور و آباد مى گردد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و كارها راست و مستقيم مى گردد.

ص: 39


1- 27. ( 1). كافى، ج 5، ص 56.

ضررهاى ترك امر به معروف و نهى از منكر

حكومتِ عدالت در هر قوم و حصول نعمت امنيت و آسايش، و بالاخره سعادت افراد و اقوام، به ميزان احترام آنها از حقّ و مواظبت آنان در حق گذارى است. اگر اين صفت در ميان مردم قوى و زنده باشد و همه قولا و عملًا از حقّ طرفدارى و حمايت كنند، نه حقّ كسى پايمال مى گردد، و نه از كسى كارى بر خلاف حقّ صادر مى شود، و حق بر همه چيز و همه كس مقدّم مى گردد.

در اين جهت دين اسلام از آنچه لازمه تأكيد است دريغ نفرموده و به مسلمانان دستور داده است كه حق را بالاتر از هر چيز بدانند و در رعايت آن و حق گذارى و طرفدارى از حقّ خدا را در نظر گرفته حتّى ملاحظه سود و زيان شخصى خود را هم ننمايند.

خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:

«قُلْ انْ كانَ آبائُكُمْ وَأَبْنائُكُمْ وَاخْوانُكُمْ وَازْواجُكُمْ وَعَشيرَتُكُمْ وَامْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَونَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها احَبَّ الَيْكُمْ مَنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجَهاد في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَأْتِي اللهُ بِامْرِهِ وَاللهُ لايَهْدِى الْقَوْمَ الْفاسِقينَ.»(1)

ص: 40


1- 28. ( 1). سوره ى توبه، آيه ى 24.

بگو اگر شما پدران، فرزندان، برادران، زنان، عشيره، دودمان و مال هايى كه جمع و ذخيره نموده ايد، و تجارتى كه از كساد آن مى ترسيد و خانه هايى كه اختيار كرده ايد، آنها را بيشتر دوست داريد از خدا و پيغمبر او و جهاد در راه او، پس منتظر فرمان خدا، (يعنى عذاب او) باشيد؛ و خداوند مردم فاسق را هدايت نمى كند.

در اين آيه شريفه خداوند نسبت به كسانى كه راجع به امور اجتماعى و اداى تكليف و تحصيل خشنودى خدا و پيغمبر، بى قيد و سهل انگارى مى كنند و منافع شخصى دنيوى را بر مصالح نوعى و اخروى ترجيح مى دهند، شديدترين تهديدات را فرموده است.

مراقبت در اداى وظيفه امر به معروف هم مربوط به همين حس احترام از حق و پشتيبانى از حق گذاران است. اگر حاكم بر قلوب و نفوس مردم «حق» باشد، نسبت به امر به معروف و نهى از منكر توجه و اعتنا خواهند داشت. و اگر از حاكميت و نفوذ آن در قلوب جامعه كاسته شود، به همان حدّ به شأن امر به معروف بى اعتنايى مى شود. و هرگاه حق و عدالت در ميان قومى مورد رعايت نباشد، از تمام فوايدى كه در امر به معروف و نهى از منكر است بى نصيب و به ضدّ آن مبتلا شده، عوض حقّ، باطل، و به جاى راستى و امانت، دروغ و خيانت، و عوض علم و معرفت، نادانى و جهالت، و به جاى عدل و داد، ستم و بيدادگرى، و عوض طهارت و عفّت و تقوا، ناپاكى و فسق و فجور رواج خواهد يافت.

اهل فساد و ستمكارى، گستاخ و بى شرم گرديده، همّت ها پست و رغبت ها در تحصيل علوم، كمالات و اعمال حسنه از ميان مى رود.

اهل خير و نيكوكارى كم مى شوند و در عوض، اشرار و ستمكاران بسيار

ص: 41

مى گردند و- همانطور كه در اخبار وعده داده شده، اشخاص نالايق و بَدمنش بر جامعه مسلط مى شوند- و درهاى بركت هاى آسمان و زمين مسدود و از معاشرت ها و كسب ها و عبادات و طاعات و مواعظ و پندها و كوشش ها، خير و بركت برداشته خواهد شد.

بر چنين مردمى هر دشمنى غالب و به آسانى آنان را استعباد و استثمار نموده، حيثيت و قوميت آنها را پايمال هوس و منفعت خود مى كند. چنين قومى به جاى آنكه ديگران را استخدام كنند، مستخدم بيگانگان مى شوند.

شايد بعضى گمان كنند كه اگر در ميان اهل معاصى خود را حفظ كنند، يا از حقوق خود دفاع نمايند، كفايت مى كند و بيش از اين مسئوليتى ندارند، و حال اينكه اين اشخاص شرعاً و عقلًا مسئول اند.

در كتب اخبار به اين مضمون رسيده است كه خداوند به حضرت شعيب وحى فرمود: «از قوم تو صدهزار نفر را هلاك مى كنم؛ چهل هزار از بَدان و اشرار ايشان و شصت هزار نفر از نيكان و اخيار آنها!

[شعيب عرض كرد: خدايا اشرار بجاى خود عذاب مى بينند، ولى اخيار به چه سبب هلاك مى گردند؟

خطاب شد براى آنكه مداهنه نمودند با گناهكاران و براى غضب من غضب نكردند».(1)

ص: 42


1- 29. ( 1). بحار الانوار، ج 100، ص 81 و 93؛ وسائل الشيعه، ج 11، ص 416؛ تهذيب الاحكام، ج 6، ص 180.

آداب امر به معروف و نهى از منكر

مقصود از آداب، آن چيزهايى است كه رعايت آنها در حصول غرض و گرفتن نتيجه، مؤثّر است مانند: لينت و نرمى كلام و اجتناب از درشتى و خشونت و استعمال الفاظ توهين آميز و رعايت نزاكت و خوش خلقى و احترام اشخاص. مگر در مواردى كه گرفتن نتيجه، بى خشونت و درشتى ميسر نباشد.

مقصود از امر به معروف و نهى از منكر انجام يك وظيفه اخلاقى و نوع پرورى است و به اين جهت بايد تا امكان دارد طورى اداى اين وظيفه را نمود كه باعث آزردگى و رنجش خاطر طرف نشود و او را در مقام لجاجت نيندازد.

چو كارى بر آيد به لطف و خوشى چه حاجت به تندى وگردن كشى

خداوند به حضرت موسى و هارون كه براى دعوت فرعون مأمورشان ساخت دستور داد كه او را با كلام ليّن و نرم بخوانند:

(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا)(1)

در بحارالانوار از كتاب مصباح الشّريعه روايتى از پيغمبر اكرم نقل شده كه فرمود:

ص: 43


1- 30. ( 1). سوره ى طه، آيه ى 44.

امر كننده به معروف بايد دانا به حلال و حرام باشد و از آنچه راجع به خود اوست فراغت يافته باشد نصيحت كننده مردم باشد. و با آنها مهربانى و مدارا نمايد، با لطف و بيان خوش، آنان را دعوت كند. آگاه به تفاوت اخلاق مردم باشد تا با هر كسى مطابق اخلاق و عادات او رفتار كند. دانا به مكر نفس و مكايد شيطان باشد و در آنچه كه از مردم به او مى رسد از اذيت و ابتلا، صبر نمايد و در مقام مكافات و تلافى برنيايد و از آنها شكايت نكند و آمرانه و حاكمانه امر به معروف ننمايد و از براى خود، با كسى درشتى و خشونت نكند، بلكه با نيت پاك براى خدا امر به معروف كند و از او يارى بخواهد و اگر نافرمانى او را نمودند و جفا بر او روا داشتند، صبر نمايد و اگر از او پذيرفتند از آنها تشكّر كند كار خود را به خدا واگذار كند و عيب خود را ببيند.(1)

يكى از آدابى كه رعايت آن بسيار لازم است اين است كه جز در مورد ضرورت عيب كسى را در پيش ديگران نگويد و تا ممكن است عيوب مردم را بپوشاند و آنها را در خلوت به عيبشان آگاه سازد.

يكى ديگر از آداب مهمّه اين است كه: امر كننده به معروف، تارك آن و نهى كننده از منكر، عامل به آن نباشد تا سخن او در دل ها اثر كند.

در نهج البلاغه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود:

«من نصب نفسه للنّاس اماماً فعليه ان يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره ولكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه

ص: 44


1- 31. ( 1). بحارالانوار، ج 97، ص 83، روايت 52( باب وجوب الأمر بالمعروف والنهى عن المنكر).

بلسانه، ومعلّم نفسه ومؤدّبها أحقّ بالاجلال من معلّم النّاس ومؤدّبهم»(1)

كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد پيش از آنكه به تعليم ديگران مشغول شود خود را تعليم دهد، و بايد با رفتار خود به مردم ادب بياموزد، پيش از آنكه با زبان آنها را ادب كند و كسى كه خود را تعليم مى دهد و ادب مى كند سزاوار است به احترام و تجليل از كسى كه تعليم دهنده مردم و ادب آموز ايشان است.

و نيز در كتاب مذكور از آن حضرت نقل شده كه فرمود:

«لعن الله الآمرين بالمعروف التّاركين له، والنّاهين عن المنكر العاملين به.»(2)

خدا لعنت كند يا لعنت كرده است امركنندگان به معروف را كه ترك آن مى كنند و نهى كنندگان از منكر را كه عمل به آن مى نمايند.

يكى از بزرگ ترين عوامل موفقيت پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله به شهادت تاريخ در كار هدايت مردم، ايمان محكم و پايدار آن حضرت به آنچه از طرف خدا بر او وحى مى گرديد بود(3) كه مى فرمود:

اگر آفتاب را در دست راستم و ماه را در دست چپم گذارند كه از دعوتم دست بردارم، نمى پذيرم.

ص: 45


1- 32. ( 1). نهج البلاغه فيض الاسلام، كلمات قصار 70
2- 33. ( 2). همان، خطبه 129، ص 401
3- 34. ( 3). اشاره به آيه ى« آمن الرسول بما انزل اليه من ربه»، بقره/ 285.

در تمام تعاليم اسلامى، خود آن بزرگوار و اهل بيتش پيشقدم بودند و رفتار و اخلاق آن حضرت مردم را شيفته و دلباخته اسلام مى ساخت.

آن كس كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند و خود به خلاف گفته خود رفتار مى نمايد، نتيجه مهمّى نخواهد گرفت و زحماتش بيشتر به هدر مى رود.

و غير تقى يأمر النّاس بالتّقى طبيب يداوى النّاس وهو مريض 35]

و

خشك ابرى كه بود ز آب تهى نايد از او صفت آب دهى 36]

در قرآن مجيد راجع به حضرت شعيب پيغمبر على نبيّنا وآله وعليه السّلام آمده است كه به قوم خويش مى فرمود:

(وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ)(1)

معنى آيه شريفه بنا بر بعض تفاسير، اين است كه حضرت شعيب عليه السلام مى فرمود:

من نمى خواهم شما را به آنچه از آن نهى مى كنم مخالفت نمايم.

و در سوره ى فصلت مى فرمايد:

(وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ)(2)

ص: 46


1- 37. ( 3). سوره ى هود، آيه ى 88
2- 38. ( 4). سوره ى فصلت، آيه ى 33.

چه كسى قول و گفته اش بهتر است از آنكه مى خواند به سوى خدا و عمل صالح و گويد من از مسلمينم.

و از كسانى كه به موعظه و دعوت خود عمل نمى كنند خداوند متعال آنان را مذمّت نموده و مى فرمايد:

(أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ)(1)

آيا امر مى كنيد مردم را به برّ و نيكى، و خود را فراموش مى نماييد.

با اينكه اين مطالب را بايد كاملًا در نظر گرفت، امّا كسى هم حق ندارد كه از امر به معروف به اسم اينكه من خود به آن عمل نمى كنم خوددارى نمايد؛ زيرا امر به معروف تكليفى است كه مستقلًا در عهده انسان است و بايد آن را ادا نمايد.

در اخبار رسيده است كه:

«مرّوا بالمعروف وان لم تعلموا به كلّه»(2)

و همچنين كسى حقّ ندارد از شنيدن مواعظ و نصايح به اين دليل كه گوينده و واعظ، عمل به گفته خود نمى كند و كردارش را مانند گفتار نساخته، سر بتابد و به اعتراض پردازد، زيرا در پيشگاه شرع و وجدان، اين عذر از او پذيرفته نيست.

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه فرمود:

«خُذِ الْحِكْمَةَ انّى كانَتْ فَانَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ في صَدْرِ

ص: 47


1- 39. ( 1). سوره ى بقره، آيه ى 44
2- 40. ( 2). وسائل الشيعه، ج 11، ص 420.

الْمُنافِقِ فَتَلَجْلَجُ في صَدْرِهِ حَتّي تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ الى صَواحِبها في صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»(1)

حكمت را هر جا كه باشد فراگير پس به درستى كه حكمت مى باشد در سينه ى منافق پس مضطرب مى شود در سينه او، و آرام مى گيرد در دل مؤمن كه صاحب آن است.

مرد بايد كه گيرد اندر گوش ور نوشته است پند بر ديوار

باطل است آنچه مدّعى گويدخفته را خفته كى كند بيدار

ص: 48


1- 41. ( 1). نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 76، ص 1122.

خلوص در امر به معروف و نهى از منكر

اخلاص و نيّت بى شائبه، روح هر عمل خير و كار نيك است و هر چه خلوص نيّت بيشتر باشد درجه عمل بلندتر خواهد بود. و چون مقصود از امر به معروف و نهى از منكر اصلاح، هدايت و اجراى حدود و حمايت از حقوق ضعفا و فقرا و تهذيب اخلاق و ترويج ملكات فاضله و پارسايى و پرهيزكارى است، بايد كسانى كه براى اصلاح و راهنمايى و تكميل جامعه اقدام مى نمايند همواره اين جهت را فراموش نكرده براى تحصيل رضاى خدا بگويند، و براى خدا بنويسند، و براى خدا دعوت كنند، و از روى كمال محبت و مهربانى و دلسوزى و عشق و علاقه، افرادى را كه در اثر طغيان آتش شهوات و يا جهل و نادانى و يا خشم و غضب و جهات ديگر، آلوده به معاصى و خطا مى شوند، راهنمايى نمايند.

اگر كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند از اين كار مقاصد ديگر داشته باشند مثل آن كه بخواهند آن را وسيله نيل به مقام و رتبه و جاه و مال دنيا قرار دهند، علاوه بر آنكه غالباً از اين مقاصد محروم مى شوند، زحمات ديگران را هم بى اثر مى سازند. و برعكس اگر نيت ها خالص گرديد، اقدامات، با بركت و مفيد خواهد شد. كسانى كه نيتشان خير و صلاح باشد در انجام وظيفه كوتاهى نكرده با كمال قوّت و قدرت به

ص: 49

تكليف خود رفتار و به وظيفه خود عمل مى كنند. چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود:

«مَنْ احَدَّ سِنانَ الْغَضَبِ للهِ قَوِيَ عَلى قَتْلِ اشِدّاءِ الْباطِلِ»(1)

كسى كه سنان خشم را براى خدا تيز نمود، قوى مى گردد بر كشتن كسانى كه شدّت در پيروى از باطل دارند.

دين اسلام در خصوص پاكى نيت و اخلاق در اعمال صالحه و كارهاى نيك، سفارش بسيار نموده و مهم ترين ملاك خوبى عمل را خلوص نيت شمرده است، چنانچه از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم نقل شده كه فرمود:

«انَّمَا الأعْمالُ بِالنّيات»(2)

در قرآن مجيد در آيات بسيار، مردم را دعوت مى كند كه در قيام ها و نهضت ها و در انفاقات و عبادات و در همه ى اقوال و افعال فقط رضاى خدا را بخواهند. در سوره ى انعام مى فرمايد:

«قُلْ انَّ صَلوتي وَ نُسُكي وَ مَحْياي وَ مَماتي للهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(3)

بگو به درستى كه نماز من و قربانى من و زندگى و مرگم براى خدايى است كه پروردگار عالميان است.

و در مقابل، با ريا و رياكاران و كسانى كه اعمال صالحه و دين و ايمان را

ص: 50


1- 42. ( 1). نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 165، ص 1169
2- 43. ( 2). تهذيب، ج 1، ص 83
3- 44. ( 3). سوره ى انعام، آيه ى 162.

وسيله رسيدن به مقامات و مناصب دنيوى و مال و جاه قرار مى دهند، به شدّت مبارزه كرده است حتّى آن را در حدّ شرك به خدا قرار داده اند. پس كسى كه مى خواهد در امر به معروف و نهى از منكر موفق شود بايد صدق نيت و اخلاص را عامل مؤثر حصول مقصود بداند و آن را وسيله اعمال غرض هاى شخصى و خداى نخواسته اهانت به بندگان خدا قرار ندهد و بداند كه خداوند از راز دل او هم آگاه است:

(يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ)(1)

ص: 51


1- 45. ( 1). سوره ى غافر، آيه ى 19.

چه كسى بايد امر به معروف و نهى از منكر نمايد؟

اشاره

امر به معروف و نهى از منكر وظيفه اشخاص يا طبقه ى معينى نيست، با حصول شرائط، هر كسى بايد اين وظيفه را انجام دهد دين اسلام در اين خصوص نه تنها همه افراد را آزاد گذارده و به هر مسلمانى اجازه مى دهد كه در اجراى مقررات اسلامى نظارت كند و ديگران را در ترك وظيفه مؤاخذه نمايد، بلكه بر همه افراد واجب نموده كه به نيكى امر و از بدى نهى نمايند و همه را در اداى اين تكليف مسئول مى شمارد، چنانكه از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله روايت شده است كه فرمود:

«كلّكُم راع وكلّكم مسئولٌ عن رعيّته»(1)

همه شما راعى هستيد و همگى از رعيّت خود مسئوليد.

و شايد به همين ملاحظه باشد كه در قرآن مجيد راجع به وصيّت به حق و وصيت به صبر صيغه ى تفاعل آورده شده است:

(وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر)(2)

ص: 52


1- 46. ( 1). بحارالأنوار، ج 72، ص 38، روايت 36.
2- 47. ( 2). سوره ى عصر، آيه ى 3.

ويژگى هاى آمران به معروف و ناهيان از منكر

بلى، البته كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند بايد داراى صلاحيت اخلاقى و علمى باشد، يعنى حال تحمل و بردبارى و صبر داشته باشد و به خوبى كارى كه به آن امر مى كند و زشتى آنچه از آن نهى مى نمايد عالم و دانا باشد، ولى مقصود اين است كه اين وظيفه فقط در عهده ى طبقه و جمعيت خاصّى مانند علما و روحانيون نيست، بلكه هر كسى با تحقّق شرايطى كه بعداً- ان شاءالله تعالى- ذكر خواهد شد مكلّف است در اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منكر جديت و كوشش داشته باشد و منتظر اقدام ديگران نباشد، زيرا به طورى كه از آيات شريف و احاديث و اخبار، استفاده مى شود امر به معروف بر عهده عموم گذارده شده و هر مسلمانى با تحقّق شرايط، در ترك آن مسئول است.

و از اينجا معلوم مى گردد كه آن كسانى كه در امر به معروف و تكاليفى كه از اين قبيل است كوتاهى نموده و به انتظار نتيجه ى اقدام علما مى نشينند و خود را معاف مى شمارند، و يا اشخاصى كه صرفاً به اهل علم اعتراض مى نمايند كه در امر به معروف و نهى از منكر و تبليغات و نشر آيات و احاديث و مبارزه با فقر معنوى و انحطاط اخلاقى و دعوت مردم به حقايق و سوق آنان به اخلاق فاضله اسلامى و هدايت جامعه كوتاهى دارند اشتباه مى كنند؛ زيرا اولًا- چنانچه گفتيم- امر به معروف يكى از تكاليفى است كه هر مسلمانى از عالم و ناطق، واعظ و نويسنده، كاسب و كارمند، كارگر و كشاورز، غنى و فقير، شاه و گدا بايد آن را انجام دهد و هيچ كس نبايد به انتظار ديگران باشد مگر آن كه بعضى از شرايطى كه بعداً ذكر مى شود

ص: 53

موجود نباشد. و ثانياً در ميان تمام طبقات كه بعضى از آنها شايد اصلًا توجهى به اين وظيفه نكنند، يا اگر توجه داشته باشند عده آنها بسيار كم است. باز هم اين طبقه، يعنى طبقه علماى اعلام و گويندگان و نويسندگان مذهبى با موانع بسيار و مزاحمات بيشمارى كه دارند بيش از ساير طبقات در امر به معروف و هدايت جامعه اهتمام دارند و بايد اين مقدار از آثار اسلامى و اخلاقى را كه در ميان جامعه است نتيجه اقدامات و زحمات و تأليفات و تصنيفات و تبليغات همين آقايان دانست. در تمام نواحى از شهرهاى بزرگ تا قصبات و قراء كوچك دورافتاده هر چه دعوت به حق پرستى و درستى و پاكدامنى و ديانت و صداقت و صلح و صفا و ساير ملكات فاضله مى شود، از ناحيه همين طبقه است.

صحيح است كه در دنياى كنونى و وضع انحطاط اخلاقيات و در مقابل اين همه مظاهر عالم ماده و ظواهر فريبنده، بايد بيش از هر موقع مردم را به طرف حقايق خواند و از اين صورت سازى ها و ظاهربازى ها منصرف ساخت. و صحيح است كه امروزه دشمنان اسلام با انواع وسايل تبليغاتى خويش و اعمال دسيسه هاى گوناگون در بى ثمر ساختن زحمات علما و كساد كردن بازار علوم و معارف اسلامى و دور نگهداشتن مردم از علما، كمال جدّيت را دارند، اما به همين علت و علل ديگر همراهى و همكارى ديگران با اهل علم بيش از هر موقع ضرورت دارد.

امروز اگر چه در اثر بى اعتنايى ما مسلمانان به قول بعضى: روحانيت ما به حسب ظاهر داراى يك سازمان و تشكيلات مرتبى نيست و فاقد بسيارى از وسايل و اسباب ظاهرى است، ولى از هر تشكيلات مرتب و منظمى كه در

ص: 54

اين جامعه وجود دارد بهتر انجام وظيفه مى كند و بيشتر به مردم خدمت مى نمايد. كارهايى را كه بعضى مردم فداكار و مراجع بزرگ اين طايفه انجام مى دهند در دنياى امروز با تأسيس وزارتخانه هاى عريض و وسيع و مخارج زياد، نمى توان اداره كرد. تا كسى وارد نباشد و اطلاع كامل نداشته باشد نمى تواند بفهمد كه ابتلائات فكرى و مشاغل يك نفر عالم دينى كه بايد همه كارهاى خود را با حساب و ميزان صحيح و دقيق شرع مطابق نمايد، چقدر زياد است و يك نفر مرجع تقليدى كه بايد حوائج دينى ميليون ها مردم را مرتفع سازد تا چه حدّ در فشار و زحمت است. بايد لااقل در روز دو مجلس تدريس كه در آن علما و دانشمندان بزرگ و جمع كثيرى از فضلا و طلّاب حاضر مى شوند داشته باشد كه خود اين كار (كه محتاج به مطالعه و فكر و مراجعه به آيات و كتاب هاى اخبار و احاديث و كتب فقهيه و نظريات علما و دانشمندان بزرگ و دقت و تأمّل كافى در اطراف آن است) براى گرفتن همه اوقات شخص- اگر بخواهد به طور عادى و متعارف كار نمايد- كافى است و يكى از كارهاى بسيار دشوار و خسته كننده بشمار مى رود.

بايد به سؤالات و استفتائات مختلفه اى كه از طرف اين همه مردم مسلمان مى شود و هر يك در يك موضوع و راجع به يك باب است جواب بدهد كه براى تحصيل اطمينان و مواظبت در صحت بيان حكم خدا و آنكه مبادا برخلاف واقع چيزى گفته شود، ممكن است در يك شبانه روز محتاج مراجعه به جميع ابواب فقه و بسيارى از كُتب اخبار و احاديث و غيره گردد.

بايد نامه ها و تلگراف هاى بسيارى را كه در موضوعات مختلف مذهبى و

ص: 55

دينى هر روز از بلاد و شهرستان هاى كشورهاى اسلامى مى رسد شخصاً بخواند و درباره آنها دستور لازم بدهد.

بايد در جهات راجع به تعظيم شعائر اسلامى و حفظ شئون دينى و جلوگيرى از مداخله نااهلان و رفع شكوك و شبهاتى كه از طرف معاندين براى مشوش ساختن اذهان، القاء مى شود همواره مراقبت و مواظبت كند.

بايد اداره حوزه علميه و رفع حوايج طلّاب را تكفّل نمايد با اينكه در وضعيت كنونى و عدم توجه كامل عامّه مردم، از كارهاى خيلى دشوار و موجب ناراحتى فكر و خيال است، زيرا فراهم ساختن وجه و رسانيدن كمك مختصر معاش به آقايان طلّاب كه اغلب با فراهم بودن وسيله از لذايذ مادى چشم پوشى نموده و به يك زندگى و معاش بسيار مختصر و محدود قناعت نموده اند مخصوصاً در اين دوره ما، كار آسانى نيست. و براى يك نفر زمامدار عاليمقام روحانى كه بايد يك حوزه سه هزار نفرى، بلكه چندين حوزه علميه را به كار و تحصيل مشغول سازد و آنها را تشويق و ترغيب نموده و موانع ترقّى آنها را مرتفع سازد بسيار فكر و غصه توليد مى كند.

بايد كارهاى ديگرى را- كه اكنون در مقام تعداد آنها نيستيم- مانند ملاقات ها و پذيرفتن اشخاص از هر طبقه و رفع حوايج ارباب احتياج و غيره را هم انجام دهد.

تمام اين كارها را يك نفر مرجع تقليد، انجام مى دهد و خواب راحت را از خود سلب مى كند تا به اسلام خدمت كند و مردم را به راه خدا بدارد و حضرت بقية الله ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه الشّريف را از خود خشنود سازد كه حقيقتاً اگر كمك و مدد آن حضرت نباشد انجام اين امور غير مقدور است.

ص: 56

و از همه اين امور دشوارتر براى يك نفر مرجع، لطمات و صدماتى است كه از طرف معاندين و مخربين به اسلام و جامعه مسلمين وارد مى شود كه بايد در مقام دفع و رفع برآيد.

نه فقط يك نفر مرجع اينطور است، ساير علماى شهرستان ها و ناطقين و مبلّغين و حتّى يك آخوند ده كوچك به حسب خود وظايفى را انجام مى دهد و يك عمر با صحّت عمل و درستى، خدمتگذارى مى كند كه كسان ديگر با حقوق و مواجب بسيار انجام نمى دهند.

بارى، غرض اين است كه اين آقايانى كه به اهل علم اعتراض دارند و آنها را در امر به معروف مسامحه كار مى دانند و منتظرند كه بدون همكارى آنها اهل علم نتايج مهمى از اقدامات خود بگيرند، در اشتباهند. اينها خودشان آنقدر مضايقه دارند كه از يك معصيت هاى بى لذت مانند تراشيدن ريش و يا انگشتر طلا در دست كردن (براى مرد) و يا استعمال ظروف طلا و نقره، چشم پوشى نمى كنند، آن وقت به اين و آن اعتراض دارند و غصه اسلام و مسلمانى را مى خورند.

البته نمى خواهم عرض كنم كه كسى حقّ اعتراض به اهل علم را ندارد، زيرا اين فصل را براى همين جهت باز كرديم كه معلوم شود هر كس حقّ امر به معروف دارد. و در فصل آينده معلوم مى شود كه همه كس را از عالم و جاهل بايد امر به معروف و نهى از منكر كرد.

ص: 57

چه كسى را بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود؟

اشاره

اجراى امر به معروف و نهى از منكر را نبايد درباره بعضى اشخاص يا طبقات، موقوف ساخت. و فقط در حق ضعفا و طبقات پايين اجتماع معمول داشت؛ زيرا معنى اين حرف آزاد گذاردن و مطلق العنان ساختن اقويا و صاحبان نفوذ در نيل به مطامع شخصيه و مقاصد نفسانيه و تجاوز و ستم در حق زيردستان و بيچارگان است. و مفسده آن اگر از مفسده مطلق العنانى عموم بيشتر نباشد از آن كمتر نيست، لذا دين مقدس اسلام به هر كس اجازه داده است كه امر به معروف و نهى از منكر نمايد و در آن رعايت مناصب و مراتب ظاهريه و امتيازات و افتخارات خيالى را لغو نموده است.

مرئوس نسبت به رئيس، سرباز نسبت به سرلشكر، مأمور نسبت به امير، فقير نسبت به غنى، كوچك نسبت به بزرگ، رعيت نسبت به پادشاه حق دارد كه امر به معروف نمايد و اداى تكاليف و اطاعت از دستورات و قوانين را مطالبه نمايد مگر آنكه بر آن مفسده مترتّب شود يا شرايط ديگرى كه در احكام و مسايل امر به معروف ياد خواهيم كرد موجود نباشد كه در آن صورت خوددارى از امر به معروف جايز و بلكه در بعض موارد واجب است.

در تواريخ اسلامى مكرر به مواردى بر مى خوريم كه مى بينيم افراد عادى، رجال و امرا و پادشاهان را امر به معروف و نصيحت مى نمودند و آنان هم

ص: 58

با كمال مسرت مى پذيرفتند. و در بسيارى از مواقع به طورى با شدت آنها را موعظه مى كردند و از كارهاى زشت باز مى داشتند كه فرد، غرق تأثّر و گريه مى گرديد و در عين حال آن را يك امر عادى و معمولى تلقى مى نمودند و كسى آن را اهانت و بى ادبى به مقام آنها نمى شمرد و بلكه آن را فاضل ترين مجاهدات مى شناختند.

از حضرت رسول صلّى الله عليه وآله نقل شده كه فرمود:

«أفْضَلُ الْجِهاد كَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ امامٍ جائِر»(1)

برترين جهادها سخن حقّ و عدالتى است كه در نزد پيشواى ستمكارى گفته شود.

نيز از آن حضرت منقول است كه فرمود:

«خَيْرُ اخْوانكُم مَنْ اهْدى الَيْكُم عُيُوبكُمْ»(2)

بهترين برادر دينى شما كسى است كه عيب هاى شما را به شما هديه بدهد.

در كتاب وسايل الشيعه از حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:

«قال أميرالمؤمنين عليه السلام: انّ الله لايعذّب العامّة بذنب الخاصّة، اذا عملت الخاصّة بالمنكر سرّاً من غير ان تعلم العامّة فاذا عملت الخاصّة بالمنكر جهاراً فلم تغيّر ذلك العامّة استوجب الفريقان العقوبة من الله عزّوجلّ»(3)

ص: 59


1- 48. ( 1). الكافى، ج 5، ص 60
2- 49. ( 2). نهج الفصاحه، ص 316
3- 50. ( 3). وسائل الشيعه، ج 11، ص 407.

فرمود اميرالمؤمنين عليه السلام كه: خداوند عامّه مردم را به گناهانى كه خواص و سران جامعه و زمامداران امور و مصادر كارها در پنهان و مخفيانه مرتكب مى شوند، عذاب نمى كند اما اگر سران و بزرگان جامعه و خواص قومى، پرده محرمات را پاره كردند و علناً مرتكب معاصى شوند و عامّه از آنها جلوگيرى ننمودند (البته با تمكّن و قدرت) هر دو گروه مستوجب عقاب خدا مى شوند.

لزوم همكارى در امر به معروف و نهى از منكر

امر به معروف و نهى از منكر يكى از تكاليف اجتماعى است كه در بعض موارد با همت و اقدام يك نفر انجام مى پذيرد و در بعض مواقع، موقوف به قيام چند نفر، بلكه محتاج به اقدام و همكارى يك جمعيت و امّت است. پس نمى توان اقدام يك نفر را در همه موارد كافى شمرد و از ديگران تكليف را ساقط دانست؛ زيرا اوّلا: همكارى و هم صدا شدن ديگران با آن كس كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند، باعث كمال تأثير و حصول مقصود است. اگر هزار نفر در يك موضوع موافق يكديگر اظهار نظر كنند از حيث اثر با نظرى كه يك نفر اظهار نمايد يكسان نيست.

و ثانياً: بيانات اشخاص و طرز اداى مطالب و سليقه هايى كه در اين موارد اعمال مى شود در تأثير، تفاوت دارد. بسيار اتفاق افتاده كه شخصى از مواعظ و نصايح طولانى يك نفر متنبّه نشده، ولى با يك كلمه كه از ديگرى شنيده فوراً متنبّه و بيدار گرديده است.

و ثالثاً: در مورد بعضى از منكرات كه ميان جامعه رايج مى شود يا بعضى از فرايض و واجباتى كه ترك آن متداول مى گردد و همچنين نسبت به

ص: 60

بعض اشخاص كه بايد امر به معروف و نهى از منكر شوند، جز با كمك و همكارى افراد و هم صدا شدن جمعيت بسيار، موفقيت حاصل نمى شود، لذا حضرت موسى عليه السلام وقتى مأمور به دعوت فرعون گرديد از خدا درخواست نمود كه برادرش را در كار رسالت و پيغمبرى با او شريك سازد و خداوند درخواست او را پذيرفت و به خطاب

(قَدْ اوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسى)(1)

مشرفش ساخت.

و همچنين حضرت عيسى عليه السلام براى كمك و يارى دو نفرى كه براى تبليغ به انطاكيه فرستاده بود و تكذيبشان كردند، شخص ديگرى را روانه ساخت چنانچه در قرآن كريم مى فرمايد:

(فَعَزّزنا بِثالِثٍ)(2)

مخصوصاً همراهى و همكارى كسانى كه در ميان جامعه داراى شخصيت و وزن علمى و مقام و نفوذ هستند در پيشرفت مقصد مشروع آمر به معروف و ناهى از منكر دخالت بسيار دارد؛ زيرا مرتكبين معاصى وقتى ببينند جامعه به آنها با ديده تنفّر نگاه مى كند و كار آنها را زشت و خلاف شرافت و انسانيت تشخيص مى دهد، يا كسانى كه داراى مقامات و يا اطلاعات و معلوماتى هستند عمل او را تقبيح مى نمايند، بيشتر راه منحرفى را كه در پيش گرفته اند ترك مى كنند.

تاريخ پيغمبران و اولياء و رجال مصلح به ما نشان مى دهد كه هر چه

ص: 61


1- 51. ( 1). سوره ى طه، آيه ى 36
2- 52. ( 2). سوره ى يس، آيه ى 14.

همكار و هم آواز آنها بيشتر مى شد، موفقيت آنها در كار تبليغ و رساندن احكام و هدايت و ارشاد سريع تر مى گرديد.

شايد علت آنكه در آيه شريفه از امر كنندگان به معروف و نهى كنندگان از منكر و دعوت كننده به سوى خير، تعبير به امّت شده است:

(وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ)(1)

اشاره به همين نكته باشد؛ زيرا مراد از «امت»، قومى هستند كه براى يك كار اجتماع داشته باشند و داراى يك هدف و يك منظور خاصى بوده، بعض آنها به بعض ديگر اقتدا نمايند، برخلاف لفظ «قوم» كه اين معنى از آن استفاده نمى شود و شايد وجه تعبير به امّت در آيه كريمه:

(وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ)(2)

هم همين باشد.

پس تأثير امر به معروف و نهى از منكر، غالباً محتاج به همكارى و تعاون است. اگر چنانچه آمرين به معروف را تنها گذارند، موفقيت لازم به دست نخواهد آمد.

ص: 62


1- 53. ( 1). سوره ى آل عمران، آيه ى 104
2- 54. ( 2). سوره ى اعراف، آيه ى 181.

بزرگان جامعه و امر به معروف و نهى از منكر

كارهايى را كه بشر براى رسيدن به نتايجى انجام مى دهد يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده در رسيدن به نتيجه، دخالتى ندارد و هر كس آن كار را انجام دهد به آن نتيجه نايل مى شود، و يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده، در حصول نتيجه يا كمال آن مؤثّر و دخيل است؛ مانند امر به معروف و نهى از منكر كه شخصيت اشخاص و تعينات آنها در حصول كمال موفقيت و تماميت فايده و نتيجه آن بسيار مؤثّر است.

اگر مالك يك ده كشاورزان ده، يا صاحب يك كارخانه، كارگران كارخانه و يا يك عالم روحانى و يك شخص متنفذ در محيط نفوذ خود، يا يك رئيس اداره، كارمندان اداره و يك افسر، نفراتى را كه تحت سرپرستى او هستند و يا يك نفر رئيس دولت، بلكه بالاتر، يك نفر پادشاه تمام افراد كشورى را كه بر آنها پادشاهى مى كند امر به معروف و نهى از منكر نموده دعوت به خير و اصلاح و درستى نمايد با امر به معروفى كه يك فرد عادى مى نمايد از حيث اثر تفاوت بسيار دارد به هر قدر كه يك كارگر كارخانه با رئيس آن و يك رعيّت ده با مالك ده، يك نفر سرباز با يك سپهبد و يك فرد عادى با يك عالم عاليمقام روحانى متنفّذ و يك پادشاه مقتدر، به حسب ظاهر فرق دارند،

ص: 63

به همان اندازه تأثير كلام و نفوذ كلمه آنان در دل ها فرق مى كند.

مردم اگرچه داراى عقل و ذكاوت اند و مى توانند خوبى و بدى هر چيزى را تشخيص دهند، اما بيشتر مقهور امور حسّى و تسليم مظاهر مادى و افتخارات و اعتبارات ظاهرى اين و آن هستند و بيشتر به بزرگان و سران جامعه نگاه مى كنند. اخلاق و عادات و كارهاى يك ملت زيادتر موافق اخلاق و عادات و روش بزرگان و زمامداران و رؤساى قوم است در هر جامعه فساد از بالا شروع و به طبقات پايين مى رسد: «ماهى از سر گنده گردد نى ز دُم».

وقتى فساد و اختلال و تجاوز از قوانين و نابكارى و فحشا در ميان بزرگان ملت و زمامداران رايج شد، ديگران هم به راه آنها مى روند و از روش آنها سرمشق مى گيرند.

چونكه ربّ البيت دف گيرد به كف بيت و مافى البيت رقاصى كنند

بدبخت ترين مردم آن كسانى هستند كه فسّاق و فجّار و نابكاران و ستمكاران بر آنها فرمانروا باشند. از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم مروى است كه فرمود:

«اذا ساد القوم فاسقهم وكان زعيم القوم اذلّهم واكرم الرّجل الفاسق فلينظر البلاء»(1)

هرگاه فاسق قوم، بزرگى و آقايى يافت و فرومايه ترين ايشان، زمامدار و سرپرست گرديد و نابكاران، مورد اكرام و احترام شدند پس بايد آن جامعه منتظر بلا شود.

ص: 64


1- 55. ( 1). بحارالأنوار، ج 74، ص 139.

از اين جهات بايد بزرگان قوم و مصادر كارها و صاحبان قدرت و نفوذ و به طور كلى هر كس كه ديگرى از كار او تقليد و از سخن او پيروى مى نمايد، اولًا در تعديل روش خود اهتمام نموده سرمشق ايمان و امانت و درستكارى و حيا، عفت و عدالت و نوع پرورى براى ديگران گردند.

و ثانياً: در امر به معروف مسامحه ننموده و از تمام وسايلى كه دارند براى اصلاح امور و ترويج اعمال صالحه و ريشه كن كردن معاصى و فساد استفاده نموده، زيردستان خود را راهنمايى كنند. ولى در عين حال زيردستان هم نبايد مسامحه زبردستان و ارباب مكنت و قدرت را عذر خود شمرده در امر به معروف و نهى از منكر به انتظار آنها بنشينند؛ زيرا غالب اين طبقه به نوعى سرگرم امور مادى و دنيا هستند كه از انجام تكاليف غفلت دارند.

در آيات قرآنى و اخبار و احاديث شريفه يكى از بزرگ ترين عوامل اصلاح همه شئون اجتماعى و رواج اخلاق و اعمال حسنه، صلاحيت بزرگان و زعما شمرده شده است كه فعلًا از ذكر همه آن اخبار و احاديث به واسطه كمى فرصت و ضيق مجال، معذوريم و فقط به نقل مفاد روايتى كه در بحارالأنوار از كتاب تحف العقول روايت نموده است از حضرت اميرالمؤمنين و از حضرت سيّدالشهداء عليهماالسّلام- كه به طورى كه از مضامين روايت استفاده مى شود مخاطب امام عليه السلام بزرگان و رجال اسلامى بوده اند- اكتفا مى كنيم:

اى مردم! عبرت بگيريد به چيزى كه خداوند اولياى خود را به آن وعظ نموده و آن سرزنش و توبيخ اوست نسبت به احبار يهود و نصارى كه فرمود:

ص: 65

(لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ)(1)

چرا نهى نمى كنند ايشان را، يعنى اهل كتاب را احبار و دانشمندان آنها از سخن گناه و ناروا.

و فرمود:

(لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ)(2)

«آن كسانى كه كافر شدند از بنى اسرائيل بر زبان داوود و عيسى بن مريم لعن شدند براى آنكه مرتكب عصيان و تجاوز گرديدند و از كار زشت يكديگر را باز نداشتند و هر آينه بد بود كارهايى كه مرتكب مى شدند.»

خدا آنها را به عيب نسبت نداد مگر براى آنكه از ظلمه و ستمكاران كارهاى زشت و فساد و منكرات را مى ديدند و آنها را براى رغبتى كه به دنيايشان داشتند و منافعى كه از آنها مى بردند و رعب و بيم نهى از منكر نمى كردند و حال آنكه خداوند مى فرمايد:

(فَلَا تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ)(3)

از مردم نترسيد و از من بترسيد.

و هم فرموده ى خداست كه:

(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ

ص: 66


1- 56. ( 1). سوره ى مائده، آيه ى 63
2- 57. ( 2). سوره ى مائده، آيه ى 78
3- 58. ( 3). سوره ى مائده، آيه ى 44.

بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ)(1)

مؤمنين و مؤمنات ياوران و اولياء يكديگرند امر به معروف و نهى از منكر مى كنند.

خدا از آن جهت امر به معروف و نهى از منكر را نخست نام برد كه اگر اين فريضه ادا شد، همه واجبات كوچك و بزرگ آسان و دشوار بر پا مى شوند؛ زيرا امر به معروف و نهى از منكر، دعوت به اسلام و ردّ مظالم و مخالفت با ستمكاران است با آن في ء و غنيمت ها عادلانه تقسيم مى گردد و صدقات و ماليات هاى اسلامى از موارد معينه گرفته مى شود و در موارد لازمه صرف و خرج مى گردد و از حيف و ميل بيت المال مسلمين جلوگيرى مى شود.

شما اى گروهى كه در دانش مشهور و به نيكوكارى مذكور و به خيرخواهى مردم معروفيد! خدا در دل مردم، مهابت و احترام شما را قرار داده است كه اشراف و بزرگان از شما بيمناك و حساب مى برند و ضعفا از شما تكريم مى نمايند و كسانى كه شما را بر آنها امتيازى نيست و نه حقى بر آنها داريد شما را بر خود مقدم مى دارند و شما را واسطه قضاى حوايج خود قرار مى دهند. شماييد كه در راه ها به هيئت و روش پادشاهان و عزّت بزرگان راه مى رويد. شماييد كه مردم تعظيم و احترامشان مى كنند و شما را جلو مى اندازند. آيا اين همه مناصب و شئون و احترامات و تكريماتى را كه به دست آورده ايد جز براى اين است كه شما را طرفداران و برپادارنده حقوقى كه از طرف خدا معين شده گمان مى كنند، با آنكه شما در خيلى از حقوق خدا و وظايفى

ص: 67


1- 59. ( 1). سوره ى توبه، آيه ى 71.

كه در حفظ مقررات و حفظ نواميس و قواعد الهيه داريد كوتاهى مى كنيد.

شما به حق پيشوايان و امامان خود استخفاف مى نماييد و حق ضعفا را پايمال و ضايع مى كنيد، ولى اگر به گمان خود حقى داشته باشيد آن را مطالبه مى كنيد، شما نه مالى بذل مى نماييد و نه مردمى هستيد كه در راه خدا فداكارى و جانبازى و گذشت داشته باشيد. نه در راه خدا و حمايت از حق با كسى خصومت و دشمنى مى كنيد. و با وجود اين تمنّاى بهشت خدا و همجوارى با پيغمبران خدا و نجات از عذاب داريد؟!

من از آن مى ترسم كه برخلاف اين آرزو به نقمتى از نقمات و عذابى از عذاب ها گرفتار شويد. براى آن كه شما از موقعيت خود سوءاستفاده مى كنيد شما به نام دين و به نام خدا (و به نام انتظام امور جامعه و اصلاح احوال خلق) بر مردم آقايى و سرورى و برترى و فضيلت يافته ايد، در حالى كه مى بينيد عهدهاى خدا را كه عبارت از واجبات و محرّمات و تكاليف شرعى باشد نقض شده است، تكان نمى خوريد و مضطرب نمى شويد، در حالى كه نسبت به عهدهاى پدرانتان اگر نقض شود و حرمت آن را نگاه ندارند متغيّر شده بر خود مى لرزيد.

دستورات و عهدهاى پيغمبر حقير و پست گرديده است. شما مى بينيد كه بيچارگان و عَجَزه و ناتوانان در ميان شما بى سرپرست مانده و بر آنها رحمى نمى شود. نه در شغل و منصب و منزلتى كه داريد وظيفه خود را انجام مى دهيد، و نه در كارهاى زشت، كسى را ملامت و سرزنش مى كنيد. با ظلمه و ستمكاران با مدارا و مسامحه زندگى مى نماييد.

ص: 68

تمام اين مفاسد براى آن است كه شما از نهى از منكر غفلت كرده ايد. شما از همه مردم از جهت مصيبت بزرگ تريد، براى آنكه از شما مقامى كه حق علما و دانشمندان است انتزاع شده است با آنكه بايد جريان كارها و اجراى احكام به دست علما باشد كه امناى خدايند، بر حلال و حرام او اين حق و منزلت سلب نشده، مگر براى تفرقه و اختلاف و عدم اتفاق شما بر حقّ.

شماييد كه اگر بر رنج و اذيت، صبر و شكيبايى مى داشتيد و متحمل مؤونه در راه خدا مى شديد كارها را به دست مى گرفتيد و مرجع و مصدر امور مى گشتيد، ولى ستمكاران را در كارها تسلط داديد و مناصب را به آنها تسليم و واگذار كرديد تا آنكه آنها مطابق شهوات و نظريات پست خود رفتار نمايند. آنها را تسلط داديد براى فرار و گريزى كه از مرگ داريد و براى علاقه اى كه به اين زندگى زايل و فانى داريد. پس ضعفا را به دست ظلم آنها سپرديد تا انواع مصيبات و فشارها ما بر آنها وارد شود و آنها را با هر چوب كه بخواهند برانند و مانند جبّاران و زمامداران خدانشناس بى مانع و دافعى در روى زمين به ميل خويش رفتار نموده در هر شهر و ناحيه دست ظلم آنها دراز باشد و بندگان خدا را استخدام و استعباد كنند.

همانا در شگفتم و چگونه نگريم و تعجّب نكنم و حال آنكه روى زمين را ستمكاران و خائنين و ولات و فرمانروايان و فرمانداران نامهربان گرفته اند، خدا حاكم و قاضى است در آنچه كه در ميان ما آشكار شده و در آن منازعه داريم.

ص: 69

خدايا! تو مى دانى كه آنچه مى گوييم و مى كنيم نه براى رغبت و طمع به سلطنت و پادشاهى است و نه براى داد گرفتن از دشمنان، بلكه مى خواهيم بلاد و شهرستان ها اصلاح و معمور گردد و معالم دين تو اظهار شود و مظلومين و ستمديدگان در ضمان امان زندگى كنند و سنن و احكام و فرايض تو عملى گردد.

شما اى مردم! اگر ما را يارى نكنيد و انصاف ندهيد، ستمكارها بر شما مسلط مى گردند و در خاموش كردن نور پيغمبر اقدام مى نمايند.

«وحسبنا الله وعليه توكّلنا واليه انبنا واليه المصير».(1)

ص: 70


1- 60. ( 1). بحارالأنوار، ج 97، ص 79، روايت 37( باب وجوب الأمر بالمعروف والنهى عن المنكر).

اولياى خانواده ها و امر به معروف و نهى از منكر

بى شبهه محيطى كه انسان در آن زندگى مى كند در صفات، اخلاق، رفتار و روش و خلاصه تكوين شخصيت او مؤثر است. سطح فكر و احساسات هر كس بيشتر متناسب با محيطى است كه در آن بزرگ شده و پرورش يافته است. آن كسى كه در محيط ايمان و خداپرستى و پارسايى تربيت شده و هر چه ديده مردان متّقى و پرهيزكار و درستكار و مظاهر امانت و صداقت و فضيلت ديده است با شخصى كه در يك محيط آلوده و فاسد، پرورش يافته حتماً مثل هم نيستند.

عادات و روحيات يك نفر بيابانگرد بى علم و اطلاع مانند يك نفر شهرى متمدن نيست. فرزندانى كه از نعمت تربيت پدران خداپرست و دانشمند و با اخلاق و مادران پارسا و با ايمان و عفت و طهارت برخوردارند، با فرزند يك مرد فاسق و بى ايمان و يك زن خيابانگرد بى عفّت و تقوا بسيار تفاوت دارند.

آن كسى كه معاشرت و همنشينى او با نيكان و صلحا و اهل معرفت است و قسمتى از عمر خود را در مجالس موعظه و مساجد و تلاوت قرآن و ادعيه و قرائت كتاب هاى مفيد دينى و اخلاقى مانند معراج السعادة و مصباح الفلاح 61] و مطالعه تاريخ احوال بزرگان دنيا و دقت در سير تحولات اوضاع ملل و امم

ص: 71

گذرانده باشد، هيچگاه طرف نسبت با كسى كه با اراذل و اشرار و اهل شرب خمر و قمار و ترياكى ها و چاقوكش ها مجالست دارد و به جز با محفل طرب و سينما و تئاتر و تماشاخانه و مناظر مهيّج شهوت و داستان هاى عشقى و نغمات موسيقى و خيانت و روزنامه ها و مجلّات و از اين قبيل آشنايى ندارد، نيست.

البته، نبايد انكار نمود كه گاهى اشخاصى پيدا مى شوند كه علاوه بر آنكه تحت نفوذ و تأثير محيط واقع نمى شوند، فوق آن قرار گرفته و شخصيت و روحيه آنها بقدرى بزرگ و تواناست كه محيط را عوض مى نمايد، يا اينكه كسانى هستند كه به واسطه پاره اى جهات، تأثير محيط در آنها كمتر وسعى دارند كه با حفظ فطرت و نورانيت ضمير خود، حساب اعمال و اخلاق خود را با ميزان و ترازوى عقل و شرع در يك فضايى كه مصون از مداخلات اين عالم مادى باشد، بنمايند. اما اين اشخاص در جامعه عدّه ى انگشت شمار و معدودى بيش نيستند. اكثريت افراد تابع وضع محيط و روش عمومى و رويه عامّه هستند وقتى ببينند ديگران به نيكى و راستى و درستى اقبال دارند آنها هم نيكوكارى را پيشه مى سازند. و اگر ببينند سايرين در مقام دغل و خيانت و ستم و جمع منافع هستند به آنها متمايل مى شوند. از اين رو براى تهذيب و اصلاح افراد يكى از بهترين راه ها موافق ساختن محيط است.

در شريعت مقدس اسلام، همان گونه كه با كمال شدّت با بى ايمانى و اعمال زشت و اخلاق رذيله مبارزه شده است و به سوى خير و نيكى دعوت مى شود، در اصلاح محيط هم اهتمام شده است؛ مثلًا نه تنها خواندن

ص: 72

نوشته هايى كه موجب فساد اخلاق و تهييج شهوات و دعوت به خيانت و جنايت و بى نظمى است منع گرديده، بلكه نوشتن و طبع و نشر و خريد و فروش اينگونه كتاب ها و نوشته ها را ممنوع فرموده اند. و نه فقط قمار و ميخوارگى و زنا و اين قبيل اعمال زشت حرام شده، بلكه ساختن مى و آلات قماربازى و خريد و فروش آنها و تأسيس اماكن فحشاء و بى عفّتى و معاشرت هاى نامشروع مردان و بانوان را تحريم كرده است. نابود كردن و شكستن آلات لهو و لعب و قمار بر همه كس واجب گرديده و براى مجالست ها و معاشرت ها آداب و قواعد خاصى معيّن شده است. راجع به تأسيس مجالس وعظ و سخنرانى هاى مفيد و توسعه مدارس و بسط علم و فرهنگ و تعليم احكام و آداب و يادگرفتن و ياددان قرآن مجيد و احاديث و اخبار ترغيب بسيار شده است و تعظيم از شعائر مذهبى و حفظ ظواهر و حضور در جماعات و مساجد و مجالس علمى و اخلاقى را از وظايف هر فرد قرار داده اند، تا در نتيجه، احساسات حسنه مردم زنده و افراد متمايل به خيرات و متوجه به خدا گردند و البته در چنين جامعه امر به معروف و نهى از منكر به طور سهل و بى پيرايه انجام مى شود.

انسان در زندگى محيطهاى مختلفى را مى بيند مانند محيط خانه، بازار، مدرسه، شهر، كشور و بالاخره در دنياى كنونى محيط همه جهان بايد هر يك از اين محيطها را براى ترقى و كمال او مساعد ساخت، مثلًا محيط مدرسه را با استخدام آموزگاران كاردان، باتجربه، عالم، خداپرست و علاقه مند و برنامه صحيح و اساسى بايد براى تكامل و تربيت افراد مهيا ساخت. محيط اداره را با سپردن مشاغل حسّاس به اشخاص صحيح العمل

ص: 73

و درستكار و جدّى و تشويق مردمان امين و طرد خيانتكاران مساعد نمود.

يكى از بزرگ ترين محيطها، بلكه اولين محيطى كه بشر در اين دنيا آن را مى بيند و آن را به منزله ى مدرسه ى ابتدايى يا اطاق اول زندگى او در عالم دنيا بايد شمرد «خانه» است كه مقدمه سعادت و زمينه نيكبختى و تعالى و ترقّى يا مايه بدبختى و انحطاط و فساد اخلاق، بيشتر از آنجا آغاز مى شود. چگونگى تربيت خانوادگى و احساسات و صفات و اخلاق و اعمال اولياى خانواده، ساير افراد را تحت تأثير قرار مى دهد. كه اگر مراحل بعدى مانند مدرسه و جامعه او را تغيير ندهد و عوض نكند، همان تربيت اوليه پدر و مادر كار خود را خواهد نمود.

پس يكى از بزرگ ترين وظايف كسانى كه علاقه مند به اصلاح و ترقى افراد خانواده خود هستند، مراقبت در اخلاق و رفتار آنها و وضع خانه و منزل است.

اولًا: رفتار خود را طورى قرار دهند كه براى ساير افراد خانواده سرمشق نيكوكارى و حسن عمل باشند.

ثانياً: از گذاردن وسايل معاصى در دسترس اهل خانه، خوددارى كنند؛ زيرا با فراهم بودن وسيله، نگهدارى از فساد و رفتار ناروا دشوار مى شود.

ملحد گرسنه و خانه خالى و طعام 62]

عقل باور نكند كز رمضان انديشد

و در عوض وسايل تكميل قواى معنوى و ملكات فاضله را براى آنها فراهم سازند. معلوم است در خانه اى كه سفره شراب و بساط قمار انداخته

مى شود، يا نقشه ظلم و ستم و قانون شكنى در آنجا طرح گردد، و در

ص: 74

عوض تلاوت قرآن و تشكيل مجالس موعظه و درس اخلاق، صداى آلات طرب و موسيقى بلند كنند يا مجالس لهو يا ميهمانى هاى خانوادگى به وضعى كه اكنون در ميان بعض مردم بى غيرت شايع است برپا كنند، اخلاق افراد آن متناسب با همين وضعيت مى شود.

ثالثاً: اگر از كسان و بستگان خود رفتار زشت و گناهى ديدند آنها را نهى از منكر كنند و اعمال و اخلاق آنان را تحت نظر مستقيم خود بگيرند تا هم وظيفه شرعى و اخلاقى خويش را انجام داده و هم نيكبختى آنان را تأمين نمايند. خداوند متعال مى فرمايد:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون)(1)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد نگاه بداريد خودتان و كسان و فاميل خود را از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ است و فرشتگان غلاظ و شداد كه خدا را در فرمانى كه به آنها بدهد مخالفت نمى كنند و به فرمان او رفتار مى نمايند بر آن گماشته شده است.

و در سوره ى مريم در مدح اسماعيل صادق الوعد- كه يكى از پيغمبران است- مى فرمايد:

(وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ)(2)

كسان و بستگان خود را امر به نماز و اداى زكات مى كرد.

ص: 75


1- 63. ( 1). سوره ى تحريم، آيه ى 6
2- 64. ( 2). سوره ى مريم، آيه ى 55.

در كتب احاديث روايت كرده اند كه از حضرت ابى عبدالله عليه السلام از آيه «قُوا أنفُسَكُمْ سؤال شد كه چگونه اهل خويش را نگاهدارى كنيم؟

فرمود: «آنها را امر به معروف و نهى از منكر نماييد».(1)

به موجب آيات كريمه و اخبار و روايات، يكى از تكاليف هر مسلمانى، اهتمام در حسن اخلاق و ادب و تربيت خانواده است. مخصوصاً در اين عصر كه افكار و اخلاق به واسطه نزديكى ملل و اقوام به يكديگر دائماً در معرض تغيير و تحوّل است و با به كار بردن انواع وسايل براى تخريب مبانى مذهبى و اسلامى و تضعيف عقايد حق و تبديل احساسات و عواطف پاك مسلمانان و محو حيثيات و استقلال آنان از طرف بيگانگان اهتمام مى شود، و يگانه راه وصول به اين مقصود را آموزش و پرورش اطفال و جوانان شناخته اند، و مى كوشند كه وضع تعليم و تربيت را طورى قرار دهند كه ايمان به خدا و اعتماد به نفس و حس طرفدارى از حق، صراحت لهجه و شجاعت اخلاقى و عفت و پاكدامنى و پارسايى و پرهيزكارى كه از خصايص بارز مسلمانان است از آنها سلب و در عوض مردمانى نادان و ضعيف الاراده و سست عنصر و تنبل بار آورند تا به جاى علم و دانش و صنعت و اخلاق، محصول چندين سال مدرسه ديدن و دبستان و دبيرستان طى كردن براى آنها از دست دادن حسّ اعتماد به نفس و نادانى و ميخوارگى و شهوترانى و صفات پست ديگر و تحمل ظلم و ستم و قبول نوكرى و خدمتكارى اجانب گردد تا آنها را بر سر هر كارى گماردند در اطاعت اوامر دشمنان سعادت جامعه و مسلمانان و تضييع حقوق بيچارگان و ايجاد هرج و مرج و هزاران معايب ديگر، مهيا و آماده باشند.

ص: 76


1- 65. ( 1). بحارالانوار، ج 97، ص 74.

بايد اولياى اطفال و خانواده ها بيش از پيش متوجه وضع معاشرت ها و رفتار تمام كسان خود مخصوصاً فرزندانشان باشند و وضع اخلاقى و ايمانى و علمى آموزگاران و معلمين فرزندان خود را كاملا مورد دقت و اهميت قرار دهند و نگذارند پسران و دختران آنها فاسد و آلوده بار آيند و كارى نكنند كه به جاى آنكه فرزندان آنها صالح و امين و رشيد و دانشمند و خدمتگزار شوند، مردمانى خيانتكار، وطن فروش و نابكار از كار بيرون آيند.

ص: 77

علل بى اعتنايى به امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

وقتى كمال اهتمام و تأكيد دين اسلام را راجع به امر به معروف و نهى از منكر در قرآن مجيد و احاديث شريفه مطالعه مى كنيم و به مصلحت و فايده قيام به اين واجب دينى و اخلاقى متوجه مى شويم و از طرفى كوتاهى و مسامحه اغلب افراد را در انجام اين وظيفه مى بينيم، حق داريم كه از علت اين تقصير و بى اعتنايى، تفحص و جستجو نماييم و بپرسيم:

چگونه است كه با آنكه بسيارى از مصالح و فوايد اداى اين تكليف و زيان هاى ترك آن را همه مى دانيم از مسامحه و كوتاهى درباره آن نمى پرهيزيم؟

چرا با آنكه كسان و بستگان خود را گرفتار فقر اخلاقى و انواع آلودگى هايى كه ضرر آن به مراتب از ضرر هر مرض و آفت و فقر مادّى بيشتر است مى بينيم و به جاى آنكه در مقام راهنمايى و نجات آنان از اين مهالك و زيان ها برآييم، سكوت و خاموشى اختيار مى كنيم؟

چگونه است كه اگر كسى داراى مال و مقامى باشد از بى ادبى ها و كارهاى نامشروع و گناهانى كه مرتكب مى شود چشم پوشى مى گردد و كسى آنها را مؤاخذه نمى كند در حالى كه از يك فرد عادى گاهى در ترك اولى هم بازخواست مى شود؟

ص: 78

علل اين بى قيدى بسيار است كه اهم آن را بيان مى نماييم:

اول: ضعف ايمان

ضعف ايمان به خدا، علة العلل اين بى اعتنايى و بيشتر بدبختى هايى است كه گريبانگير بشر مى شود. ضعف ايمان قدرت و شجاعت اخلاقى را از انسان سلب كرده و او را تحت نفوذ و مرعوبيت از قدرت هاى موهومه و اعتبارات ظاهريه، خوار و زبون مى سازد. بدترين نقطه ضعف انسان كه با وجود آن او را از هيچ عمل زشت و ارتكاب خلاف وظيفه نمى توان مصون دانست، بى ايمانى و بى دينى است.

تاريخ را ورق بزنيد و به پرونده هاى جرايم و جنايات مراجعه فرماييد تا بفهميد ضحاك ها، چنگيزها، يزيدها، حجّاج ها و ساير ديكتاتورها و جبّاران و همچنين خيانتكاران و وطن فروش ها و بيگانه پرست ها و دزدها و آدمكش ها و بى ناموس ها و عيّاش ها و ميليونرها و اغنياى بى رحم و چاقوكش ها و جيب برها و ... از چه دسته و طايفه اى هستند.

بى ايمانى به خدا، انسان را نسبت به مخلوق ضعيف، متملق مى سازد تا براى خوشامد اشخاص چاپلوسى كند و از اداى تكليف خوددارى نمايد.

بى ايمانى صفت استقامت و ضبط نفس و شهامت او را مى كشد.

ايمان نيرويى است كه انسان را توانا و قوى الاراده مى سازد. مؤمن از هيچ چيز مانند خلاف وظيفه و معصيت خدا نمى پرهيزد. چنانچه از پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت است كه به ابوذر فرمود:

«انّ المؤمن ليرى ذنبه كانّه صخرة يخاف ان تقع عليه

ص: 79

وانّ الكافر يرى ذنبه كانّه ذباب مرّ على انفه»(1)

مؤمن گناه خود را مانند سنگ بزرگى مى بيند كه مى ترسد بر سر او بيفتد، و كافر و بى ايمان گناه خود را مانند پشه مى بيند كه بر بينى او مرور كرده باشد.

آن كس كه ايمان به خدا دارد و اعتمادش به اوست از كاينات در مقام انجام تكليف انديشه نمى كند مانند پيغمبر اسلام كه در برابر لجوج ترين و سخت دل ترين مردم مثل اعراب جاهليت، قيام نمود و چنان مردمى را كه از راه علم و ايمان و عدالت و رحم و انسانيت بركنار بودند، به راه دانش و معرفت و ترحّم و برادرى و ايمان به خدا وارد كرد.

دوم: طمع

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در مذمّت طمع مروى است كه فرمود:

«اكْثَرُ مَصارعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ»(2)

«طمع» يكى از نقاط ضعف در انسان است. بسيارى از مردم با آنكه آگاه و ملتفت هستند و خسارت ترك امر به معروف و نهى از منكر را مى فهمند، براى طمعى كه به مال يا استفاده از مقام اشخاص دارند به خيال آنكه اگر فلان شخص را امر به معروف كنند از مال او يا رياست او بى بهره مى مانند، در اداى اين وظيفه سهل انگارى روا داشته و بسا كه در حضور آنها معصيت ها واقع شود كه چون خوى زشت طمع، آنان را فاقد حريت و آزادمنشى و صراحت لهجه كرده از نهى از منكر خوددارى مى كنند.

ص: 80


1- 66. ( 1). مكارم الأخلاق، ص 460( فى وصاياه لأبى ذر)
2- 67. ( 2). نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 210.

سوم: ترس نابجا

بعداً عرض خواهد شد در جايى كه مفسده توليد گردد، ترك امر به معروف و نهى از منكر جايز است كه موارد آن را اشخاص روشن ضمير و آشنا به اوضاع و احوال اشخاص ملتفت مى گردند. اما عده اى را براى آنكه رشد و بلوغ اخلاقى ندارند بيم و ترس بيجا غالباً از اداى اين تكليف باز مى دارد و در پيش خودشان براى يك امر به معروف و نهى از منكر ساده و سهل كه به هيچ مانع و محذورى برخورد نمى كند، محاذير و موانع بسيارى فرض نموده و خود را به خيال خويش، معذور مى سازند. حتى گاهى اين مردم ترسو به ديگران هم كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند اعتراض مى نمايند و آنها را احساساتى و بى فكر مى شمارند!

چهارم: ناشكيبايى

يكى ديگر از عوامل بى اعتنايى به امر به معروف و نهى از منكر، «نداشتن قوه تحمّل و بردبارى و مدارا كردن با مردم و استقامت و پشتكار است».

اينگونه اشخاص نمى توانند دنبال مقصود بروند و اولين پيشامد و ابتلا آنها را خسته و دماغشان را افسرده مى سازد. مخصوصاً در امر به معروف و نهى از منكر، غالباً انسان گرفتار استهزاء و تمسخر، بلكه اذيت و آزار جهّال و نادانان مى شود و اگر خويشتن دار و قوى الاراده نباشد، ممكن است در قدم اول خود را از دست بدهد و عقب نشينى كند.

در قرآن كريم خداوند متعال حالات پيغمبران و انبيايى را كه به استهزاء و مسخره قوم گرفتار شدند ولى موقعيت و مقام خود را حفظ نموده و از دعوت خود تعقيب كردند بيان فرموده است تا مسلمانان بدانند اين

ص: 81

استهزائات و تمسخرات تازگى نداشته و پيوسته نادانان با مصلحين و پيغمبران و اولياى خدا همين معامله را داشته اند.

بهترين سرمشق براى يك مسلمان در اين موضوع، تاريخ پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله است؛ زيرا آن حضرت در اذيت و استهزاء و گستاخى هاى قوم، صبر و تحمل را به نهايت رسانيد. انواع صدمات و اهانت ها و بى ادبى ها كه به آن بزرگوار مى شد(1) او را به قدر سر مويى از راه و رويه اى كه داشت منحرف نمى ساخت. با كمال خوشرويى، خوش خلقى، و خوش برخوردى تمام، آن بى ادبى ها را به حكم) ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ((2) دفع مى فرمود و از خيرخواهى و نيكى درباره آنها دريغ نمى كرد. هيچوقت در كار دعوت و هدايت خلق، اظهار سستى و خستگى نفرمود، حتى از آن كسانى كه به او ايمان آورده بودند چون نسبت به آداب اسلامى آشنا نبودند، بى ادبى ها مى ديد و مؤاخذه نمى نمود و با نرمى و مهربانى به آنها ادب، اخلاق و انسانيت مى آموخت.

امروزه بسيارى از ما به محض آنكه با كوچك ترين مكروه و خلاف طبع و ناملايمى برخورد كنيم خود را از اداى تكاليف معاف مى شماريم و نيروى شكيبايى ما بقدرى ضعيف است كه در برابر يك خلاف ميل و مكروه طبعى، حالت مقاومت و صبر نداريم.

از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه در ضمن بياناتى فرمود:

ص: 82


1- 68. ( 1). طبق نقلى خود آن حضرت فرمود:« ما اوذى نبى بمثل ما اذويت»
2- 69. ( 2). سوره ى فصلت، آيه ى 34.

«الصَّبْرُ مِنَ الْايمانِ كَالرَّاْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَلاخَيْرَ في جَسَدٍ لا رَأْسَ مَعَهُ وَلْا في ايمانٍ لاصَبْرَ مَعَهُ»(1)

صبر از ايمان بمنزله ى سر است از تن و خيرى در تنى كه سر ندارد نيست و خيرى نيست در ايمانى كه با او صبر نيست.

پنجم: يأس و نوميدى از حصول مقصود

بسيارى از مردم وقتى كثرت اهل معصيت و طغيان و قوه و قدرت و تظاهرات و رونق بازار آنها را مى بينند، گمان مى كنند با امر به معروف و نهى از منكر مخصوصاً با نداشتن همكار، نمى توان كارى انجام داد و مردم را عوض نمود؛ مثلًا چگونه مى شود با بى حجابى چند هزار نفر زن در مثل شهر تهران مبارزه كرد با آنكه بسيارى از آنها به كسانى كه در رأس امور كشور اسلامى جعفرى هستند، انتساب دارند؟

يا چطور مى شود از اين اختلاط و معاشرت هاى زنان اجنبى با مردان اجنبى و ميهمانى هاى فاميلى كه در ميان طبقه به قول خودشان متنوّر و متجدّد، مرسوم شده، جلوگيرى نمود؟

چگونه مى شود مردم را از شنيدن نغمات نامشروع و آوازهاى غنا و ساز و غيره با آنكه راديوى كشور از پخش آن خوددارى ندارد، باز داشت؟

چگونه بايد استعمال مسكرات و ترياك را موقوف ساخت، در حالى كه عوض برچيدن ميكده ها و مؤسسات و شركت هاى مى فروشى، ماليات براى آنها معين مى كنند؟!

ص: 83


1- 70. ( 1). نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 79، ص 1123.

چطور مى شود مردم را از شرّ مأمورين خائن و رشوه خوارى كه حقوق

ضعفا و فقرا را حيف و ميل مى كنند و بيت المال كشور را به جيب مى زنند، خلاص ساخت؟

چگونه بايد دادگسترى را بر يك اساس منظمى كه شايسته ى يك كشور اسلامى است قرار داد تا حيثيات مقام قضا و داورى را يك مشت مردم بى علم، بى لياقت، فاسق و فاقد صلاحيت، آلوده ننمايند؟

چطور بايد با اين اختلاف طبقاتى و اين سرمايه داران و ثروتمندان و ملّاكين بى رحم و نامسلمانى كه پيدا شده اند، مبارزه كرد و اموال نامشروع آنها را در تأسيس مؤسسات خيريه و كمك به بينوايان و ضعفا و اداى حقوق شرعى بكار گرفت و چگونه و چگونه و چگونه ...؟

پاسخ اين سخنان اين است كه اين مطالب، همه مولود همان روحيّه ى يأس و نوميدى است وگرنه با تمام اين فسادها مبارزه ميسّر است و مى توان به همه اين اوضاع زشت خاتمه داد و تمام تشكيلات و سازمان ها با تشويق مردم درستكار و صالح و امر به معروف و نهى از منكر از وضع فعلى نجات داد؛ زيرا اينطور كه بعضى تصور مى كنند كه فساد در همه شئون اجتماعى رخنه كرده و همه افراد را خراب نموده، نيست. در تمام طبقات، اكثريت مردم صحيح و يا كسانى هستند كه قابل اصلاحند.

اگر جمعى زنان زمام گسيخته در اثر تربيت فاسد خانوادگى و هوسرانى و يا تبليغات و تحريكات بيگانگان و دشمنان اسلام و مسلمانان و يا فشار زندگى اقتصادى و خوددارى اغنيا و توانگران از اداى وظايف خود، متمايل به بى عفتى و بى حجابى باشند و با وضع زننده در حاشيه ى خيابان هاى

ص: 84

تهران ديده شوند كه متاع عفت و عصمت خود را در معرض فنا و آلايش گذارده و باعث تهييج شهوات هزاران جوان معصوم مى گردند و اين همه فساد و آدمكشى ها و بى عفّتى هايى را- كه در اين مملكت بى سابقه است- درست مى كنند در مقابل، تمام زن هاى پاكدامن و مسلمان اين مملكت كه اكثريت را تشكيل مى دهند به حجاب و عفت و پوشش، افتخار مى كنند.

اگر يك دسته از خانم ها براى همين معاشرت هايى كه با مردان بيگانه دارند از سقط جنين ها و خيانت به همسرهاى خويش و به هم زدن نظم زندگى خانوادگى، باك ندارند و خود را از لذت و حظّ زندگى با شوهر و فرزند و خانه دارى محروم ساخته اند، در عوض چندين ميليون خانم هاى نجيب و عفيف در اين كشور هستند كه يك عمر با صداقت، صميميت و فداكارى با شوهر خود زندگى كرده و يك خانواده بزرگ را نگاهدارى مى نمايند.

اگر نغمات موسيقى و ساز و آواز هست، هزاران مسجد و منبر و مجالس وعظ و سخنرانى هاى اخلاقى و دينى هم وجود دارد كه تعداد آنها از كثرت با اين مجالس لهو و لعب، قابل مقايسه نيست. اگر رشوه خوار و خائن در كارمندان دولت يا مؤسسات ديگر وجود دارد، افراد صالح و درستكار هم هستند كه چرخ هاى بسيارى از تشكيلات جامعه به دست همان ها در گردش است.

پس با اين همه همراه و همكار واقعى و موافقى كه داريم، جا ندارد كه از تأثير امر به معروف نااميد شويم و از انجام وظيفه، خود را معاف بدانيم.

طرفداران حق و عدالت اگر در عِدّه و عُدّه و قدرت قوّه كم هم باشند، عاقبت پيروزى و ظفر نصيب آنها خواهد شد:

ص: 85

(كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ)(1)

مگر تظاهرات اهل معصيت و باطل، موجب سقوط تكليف مى گردد؟ مگر شدت و اصرار آنها نور خدا را خاموش مى سازد؟

(وَيَأْبَى اللّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)(2)

راه اصلاح يا امر به معروف و نهى از منكر ؛ ص86

ر نه حضرت رسول صلّى الله عليه و آله يك تنه شروع به دعوت فرمود و در برابر يك دنيا جهل و انحراف و شرك و ستم، پرچم توحيد را بلند نمود و خدا هم به مدلول آيه كريمه:

(إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ)(3)

او را يارى كرد و كلمه او را بلند نمود.

ششم: شفقت و مهربانى

گاهى علاقه و مهربانى انسان نسبت به شخصى- خصوصاً اگر خويش و نزديك او باشد و به ويژه اگر فرزند او باشد- او را از مؤاخذه و تأديب و تربيت و اظهار حقّ بر ضرر او باز مى دارد.

يكى از وظايف مسلمانى اين است كه در اجراى قانون و مقررات، يا اداى شهادت يا امر به معروف، ميان خودى و بيگانه فرق و تفاوتى نگذارند. چنانچه در قرآن مجيد مى فرمايد:

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ)(4)

ص: 86


1- 71. ( 1). سوره ى بقره، آيه ى 249
2- 72. ( 2). سوره ى توبه، آيه ى 32
3- 73. ( 3). سوره ى محمّد، آيه ى 7
4- 74. ( 4). سوره ى نساء، آيه ى 135.

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى برپادارندگان عدالت

و قسط باشيد و براى خدا گواهى و شهادت دهيد اگرچه بر ضرر خودتان يا پدر و مادر يا نزديكانتان باشد.

و در آيه ديگر مى فرمايد:

(الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ)(1)

زن زناكار و مرد زناكار را به هر يك صد تازيانه بزنيد و در دين خدا، (يعنى اجراى حدود و مجازات هاى شرعى) مراعات رأفت ننماييد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد.

در كتاب هاى تاريخ است كه در سال فتح مكّه (سال ششم هجرت) در ايّام توقّف پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله فاطمه ى مخزوميه دختر اسودبن عبدالأسد، برادرزاده سلمة بن عبدالأسد- كه از اشراف قبيله بنى مخزوم بشمار مى رفت-، دزدى نمود و در موقع سرقت دستگير شد. چون او را به حضور پيغمبر صلوات الله عليه وآله آوردند، رسول اكرم فرمان داد تا دست او را قطع كنند. خويشاوندان او اسامة بن زيد را برانگيختند تا نزد پيغمبر از او شفاعت كند. وقتى اسامه زبان به شفاعت گشود و تقاضاى عفو او را كرد، رنگ و چهره پيغمبر صلّى الله عليه وآله تغيير كرد و اسامه را توبيخ نمود و فرمود:

«لايشفع في حدٍّ فانّ الحدودَ إذا انتهتْ الىّ فليس لها مترك»

درخواست شفاعت در اجراى حدّ نكن همانا حدود، هرگاه نزد من ثابت شد راه صرف نظر نخواهد داشت.

ص: 87


1- 75. ( 1). سوره ى نور، آيه ى 2.

اسامه، نادم و پشيمان گرديد و از پيغمبر صلى الله عليه وآله تقاضا كرد كه براى او استغفار نمايد. پيغمبر صلى الله عليه وآله فرمود: امم گذشته و پيشينيان از آن جهت نابود شدند كه چون از بزرگان ايشان يك نفر مرتكب دزدى مى گشت او را رها مى كردند و كيفر نمى دادند و چون ضعيفى اين گناه را مى نمود، او را به كيفر گناهش مى رساندند. سوگند بدان خدايى كه جان محمّد در دست اوست اگر فاطمه دختر محمّد، دزدى كند فرمان دهم تا دست او را قطع كنند!(1) پس از آن فرمود تا دست فاطمه مخزوميه را بريدند و بر او ترحّم فرمود و او را عطا مرحمت كرد.

فاطمه عرض كرد: آيا توبه من مقبول است؟

فرمود: از گناه خويش، مانند روزى هستى كه از مادر تولد يافتى.

ص: 88


1- 76. ( 1). صحيح بخارى، ج 4، ص 150، ج 8، ص 16.

احكام شرعى امر به معروف و نهى از منكر

اشاره

پيش از اين تذكر داديم كه بايد كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند، مسايل و احكام شرعى آن را بدانند تا آنكه مرتكب اشتباه نشده و بر خلاف تكليف شرعى خود، رفتارى ننمايند. و هر گاه كسى بى اطلاع از احكام و آداب شرعى آن، امر به معروف نمايد علاوه بر آنكه بيشتر اقدامات او بيجا و بى مورد واقع مى شود، ممكن است نادانى ها و كارهاى ناروايى كه به نام امر به معروف و نهى از منكر مرتكب مى شود، باعث توليد مفاسد و زيان هاى بسيار گردد. از اين جهت از خوانندگان محترم تقاضا مى شود كه در اين فصل دقت بيشتر فرموده مراقبت كنند كه آلت دست و وسيله اجراى مقاصد پست مغرضين و مفسدين و مردمان فتنه جو نشده در حدود وظايف و تكاليف شرعى خود در امر به معروف و نهى از منكر ساعى باشند.

و چون شايد پاره اى از خوانندگان عزيز نسبت به مسايل و احكام امر به معروف آگاهى كامل نداشته باشند، محض اطلاع و مزيد بصيرت آنان بعض احكام شرعى امر به معروف و نهى از منكر را در ضمن چند فرع، مطابق فتواى حضرت مستطاب استادنا الأكبر آيةالله العظمى آقاى حاج آقا حسين

ص: 89

طباطبايى بروجردى- متع الله المسلمين بطول بقائه- ذكر مى نماييم.(1) و(2):

فرع اوّل: امر به معروف و نهى از منكر، واجب كفايى است كه اگر يك نفر هم آن را انجام دهد از ديگران ساقط مى شود و اگر هيچكس اقدام نكرد، همه در ترك آن مسئول و معاقب هستند.

فرع دوّم: امر به معروف و نهى از منكر واجب نمى شود مگر آنكه شرايطى كه ذكر مى گردد موجود باشد:

شرايط امر به معروف و نهى از منكر

اوّل: آنكه امركننده به معروف و نهى كننده از منكر، علم داشته باشد، يعنى بداند كه آن فعل منكر است يا معروف، حرام است يا واجب، تا در غلط و اشتباه نيفتد و امر به منكر و نهى از معروف ننمايد. و امر به مستحبات و نهى از مكروهات را كه مستحب است با امر به واجبات و نهى از محرّمات كه واجب است اشتباه نكند.(3)

ص: 90


1- 77. ( 1). مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، جامع معقول و منقول از شخصيت هاى كم نظير عصر حاضر بشمار مى روند. ايشان در سال 1292 ه-. ق در بروجرد متولد شده و پس از طى مدارج علمى در علوم اسلامى در آنجا و اصفهان و نجف، به قم هجرت نموده و در آنجا همراه با زعامت و رهبرى شيعيان جهان، شاگردان بزرگى را تربيت نمودند و در سال 1380 ه-. ق دعوت حق را لبّيك گفتند. والسّلام عليه يوم ولد، و يوم مات، و يوم يبعث حيّاً وحشره الله مع أجداده الطاهرين.( ر. ك: اعيان الشيعه، مصفى المقال، نقباء البشر، ماضى النجف و حاضرها، لغت نامه دهخدا و مصادر ديگر
2- 78. ( 2). اين فروع پس از طرح در محضر مرحوم آيةالله العظمى بروجردى قدّس سرّه توسط مؤلّف، در اين كتاب آمده است.
3- 79. ( 3). مسعدة بن صدقه گفته است: نزد امام صادق عليه السلام بودم از آن حضرت پرسيدند آيا امر به معروف و نهى از منكر بر همگان واجب است؟ فرمود: نه. دليل خواستند، فرمود: انما هو على القوى المطاع العالم بالمعروف من المنكر لا على الضعيف الذى لا يهتدى سيبلا.( وسائل الشيعه، ج 11، ص 400.)

دوّم: آنكه احتمال تأثير بدهد، پس با علم به عدم تأثير، واجب نيست. و همچنين است هرگاه احتمال تأثير نزد عقلا مورد اعتنا نباشد كه در اين صورت هم وجوب معلوم نيست.

سوّم: آنكه تارك واجب يا فاعل حرام اصرار بر آن داشته باشد. پس با علم به امتناع و ترك اصرار، واجب نيست و در صورت ظهور قرنيه اى كه موجب اطمينان باشد بر امتناع و ترك اصرار، عدم وجوب بعيد نيست. و تصميم گرفتن شخص به ارتكاب منكر و ظهور اين معنى كافى است در وجوب امر به معروف و نهى از منكر اگرچه مقصودش ارتكاب آن يك دفعه باشد و اصرار بر تكرار آن نداشته باشد.

چهارم: آنكه امر به معروف و نهى از منكر متضمّن مفسده و ضررى به خود آمر و يا مال او يا يكى از مسلمان ها نباشد، ولى شرطيت اين معنى به اطلاقه معلوم نيست. بعيد نيست به اختلاف مراتب منكر و مراتب ضرر مختلف شود.

فرع سوّم: صدور منكر بايد به طريق معتبر شرعى احراز شود. پس احتمال و مجرد ظنّ كافى نيست و تفحّص و جستجو از احوال مردم به نام امر به معروف و نهى از منكر لازم نيست، بلكه در بعض موارد حرام است.

فرع چهارم: منكر بودن فعل در پيش فاعل بايد محرز باشد، پس در مسايل خلاف اگر احتمال داده شود فعلى نزد فاعل آن. منكر نباشد، واجب نيست و همچنين است اگر احتمال جهل او را به حكم يا به موضوع دهد. بلى از باب ارشاد و تعليم جاهل و تنبيه غافل بايد او را متذكر سازند نه از

باب امر به معروف و نهى از منكر.

ص: 91

فرع پنجم: براى امر به معروف و نهى از منكر سه مرتبه 80] است:

مراتب امر به معروف و نهى از منكر

اوّل: انكار قلبى است به طورى كه مأمور و منهى به آن ملتفت شود مانند كناره گيرى و ترك معاشرت و مجالست و اظهار كراهت، مثل روى درهم كشيدن و اظهار تنفر از اهل معاصى.

دوّم: منع كردن به زبان است، ابتدا به نصيحت و موعظه و كلام ليّن و اگر مفيد نشد، به تهديد و تهويل و اگر مؤثر نگشت، به درشتى و خشونت و اگر نه به دشنام از قبيل لفظ جاهل و نادان و مثل آن.

سوّم: منع كردن است به دست كه پس از آنكه از تأثير منع لسانى مأيوس شد، با دست نهى از منكر كند با رعايت «الأيسر فالأيسر» مثل آن كه ابتدا او را نگاه دارد كه مرتكب معصيت نشود و اگر فايده نكرد او را بزند به شرط آنكه سبب جراحت و قتل نشود. و هرگاه تأثير آن در حقّ كسى موقوف به رساندن جراحت يا قتل باشد جايز نيست مگر با اذن فقيه جامع الشّرائط در زمان غيبت.

فرع ششم: در هر مورد كه امر به معروف و نهى از منكر بدون ايذاء و اهانت ميسّر مى شود، ايذاء و اهانت حرام است و در امر به مستحب و نهى از مكروه، ايذاء و اهانت مطلقاً جايز نيست.

ص: 92

برخى انواع معروف و منكر از نظر دين اسلام

تمام تعاليم اسلامى اگرچه داراى يك روح است و به دور يك هسته و نقطه مركزى كه توحيد خالص و بى شايبه و ايمان به خداى يگانه است دور مى زند، متوجه سه جهت است: اصلاح عقايد، اصلاح اخلاق و معنويات، اصلاح اعمال و كردار.

در موضوع اصلاح عقايد، نظر اسلام اين است كه واقعاً بشر، موحّد و معتقد به خدا گردد و از شرك و پرستش غير خدا هر چيز و هر كس باشد نجات يافته و عقايدى پيدا كند كه همان عقايد، مؤثر در وجود و متصرّف در امور او باشد و بفهمد كه همه بنده يك خدا هستند، همه را يك خدا آفريده و همه را همان خدا، روزى مى دهد و همان خدا مى ميراند و پس از مرگ در هنگام معين زنده مى كند و مالك همه و صاحب اختيار همه و برپادارنده و خالق همه اوست. خدا مى بخشد و خدا مى ستاند و خدا گناهان را مى آمرزد و به هر كارى توانا و به هر چيز و هر مطلب آگاه و داناست و از باطن و نيت هر كس با خبر است:

(يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ)(1)

علم و قدرت و همه صفات كماليه او نامحدود و بى انتهاست. تمام كاينات

ص: 93


1- 81. ( 1). سوره ى غافر، آيه ى 19.

در قبضه قدرت او هستند و هيچيك از خود مالك نفع و ضررى نيستند. خدا هميشه بوده و هميشه خواهد بود:

(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ)(1)

بايد چنين خدايى را پرستش كنند و از اعمال و كارهاى خود رضا و خشنودى او را بخواهند، جز به درگاه او به درگاه ديگرى اظهار عبوديت و بندگى و پرستش روا نيست. حكومت و پادشاهى مختص اوست و مخلوقات از شاه و گدا و سفيد و سياه به او محتاج هستند. او از همه بى نياز و غنى بالذّات است. هر كس تقوايش بيشتر و عملش صالح تر باشد به درگاه او مقرّب تر است:

(قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ)(2)

بگو اى اهل كتاب بياييد از آن كلمه حقّ كه ميان ما و شما يكسان است پيروى كنيم كه به جز خداى يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و برخى، برخى را به جاى خدا تعظيم نكنيم.

(فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)(3)

ص: 94


1- 82. ( 1). سوره ى حديد، آيه ى 3
2- 83. ( 2). سوره ى آل عمران، آيه ى 64
3- 84. ( 3). سوره ى كهف، آيه ى 110.

و هر كس به لقاى او اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز در پرستش خدا احدى را به او شريك نگرداند.

(إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)(1)

بزرگوارترين شما نزد خدا، با تقواترين مردمند.

و همچنين اسلام مى خواهد به بشر بفهماند كه مسئول سعادت و شقاوت او، خود اوست و هر كس در گرو عملى است كه انجام مى دهد و ميوه درختى را كه بكارد مى چيند و آثار كارها و اعمالش را مى بيند و همه اعمالش مضبوط و محفوظ است كه:

(وَعِندَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ)(2)

زندگى انسان منحصر به اين زندگى محدود و پر از ملالت، محنت و رنج و غم دنيا نيست، بلكه يك جهان ديگر و يك زندگى عالى تر و جاودان در پيش دارد كه سعادت و شقاوت او در آن جهان با اعمال و رفتارش در اين جهان پيوستگى و ارتباط دارد و هر كس در آن عالم كه عالم آخرت نام دارد و خداوند خلق اولين و آخرين را در آن محشور مى سازد به پاداش يا كيفر كارهايش مى رسد.

راجع به پيغمبران خدا عليهم السّلام، اسلام مى خواهد مردم را معتقد به حقانيت همه آنها از آدم تا حضرت خاتم الانبياء صلوات الله عليه وعلى جميع المرسلين بنمايد. در قرآن مجيد مى فرمايد:

(قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ

ص: 95


1- 85. ( 1). سوره ى حجرات، آيه ى 13
2- 86. ( 2). سوره ى ق، آيه ى 4.

وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)(1)

بگو اى پيغمبر! به خداى عالم و كتاب و شريعتى كه به خود ما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندانش نازل شد و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از جانب پروردگارشان آمد به همه ايمان آورده ايم فرقى ميان هيچ يك از پيغمبران خدا نمى گذاريم؛ زيرا مطيع فرمان خدا هستيم.

و همچنين به آنچه از طرف خدا نازل شده مانند ولايت ائمّه اثنا عشر صلوات الله عليهم اجمعين و ثواب و عقاب، بهشت و جهنّم، صراط و ميزان عقيده مند مى سازد.

امّا در قسمت اخلاق، مقصودش اين است كه انسان را از تحت تسلّط و نفوذ عادات زشت و اخلاق ذميمه كه بزرگ ترين مانع پيشرفت و سد راه ترقّى و كمال است، نجات دهد. و به اخلاقى نيكو كه مناسب مقام انسانيت است آراسته سازد و به آزادى روحى و حقيقى و حريت ضمير، راهبرى نمايد و حدّ وسطى را كه افراط و تفريط در آن نباشد به او بياموزد و به عدالت و ميانه روى دعوتش نمايد:

(إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ)(2)

(اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى)(3)

ص: 96


1- 87. ( 1). سوره ى آل عمران، آيه ى 84
2- 88. ( 2). سوره ى نحل، آيه ى 90
3- 89. ( 3). سوره ى مائده، آيه ى 8.

و خلاصه بشر را به جميع مكارم اخلاق به طور واضح و روشن هدايت مى كند و بقدرى پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله به شأن اخلاق اهميت داده است كه مى فرمايد:

انَّما بُعِثْتُ لِاتَمِّمَ مَكارِمَ الْاخلاق 90]

همانا من براى به كمال رساندن فضائل اخلاقى برانگيخته شدم.

و امّا در قسمت اعمال و كردار، هدف اسلام اين است كه اعمال و كارهايى كه از انسان سر مى زند، ملايم با كمال و ترقى او باشد و اخلاق او را تحسين و تقويت نمايد و از كارهايى كه با كمال و ترقى واقعى او موافق نيست و باعث تقويت يا تكوين و پيدايش ملكات رذيله مى شود، دور بماند.

براى كسانى كه بخواهند از اين مطلب كاملا مطلع و آگاه گردند و بدانند كه اسلام مى خواهد افراد را چگونه تربيت كند و جامعه را چطور بسازد، بهترين راه، مراجعه به آيات قرآنيه و احاديث و اخبار و دستورات و مقرراتى است كه در دين حنيف اسلام راجع به همه كارها و امور زندگى داده شده است.

و همچنين مطالعه تاريخ احوال پيغمبر اكرم و ائمّه طاهرين صلوات الله عليهم و رجال بزرگ اسلامى است.

تعداد كتاب هايى كه علما و فقها و فلاسفه و ارباب علم اخلاق و روانشناسان و محدّثين و مورخين و اهل اطلاع راجع به تعاليم اسلامى نوشته و در دسترس مطالعه عموم و حكومت افكار گذارده اند بيش از آن است كه بتوان احصا نمود.

ص: 97

تغييرات و اختلافات ازمنه و امكنه و تبديلات مظاهر عالم ماده و عوض شدن سبك و روش زندگى بشر و پيشرفت او در تكميل وسايل معيشت و حل مشكلات و كشف اسرار عالم طبيعت، احتياج او را به اين تعليمات سلب نمى كند و اكنون كه هزار و سيصد و شصت و نه سال 91] از هجرت حضرت خاتم الانبياء صلوات الله عليه وآله مى گذرد، تفاوتى در جنبه احتياج او به اين تعاليم عاليه حاصل نگشته و بلكه حاجت او از روز اول و آغاز ظهور اسلام به مراتب شديدتر و بيشتر شده است.

يك روز بود كه بشر مى توانست تنها زندگى كند و يا جامعه خاصى پديد آورد و با جمعيت هاى ديگر اصلًا رابطه و آشنايى و تفاهم نداشته باشد، ولى امروز اين حرف ها از ميان رفته است و همه مردم دنيا مانند يك جامعه و ساكنين يك شهرستان هستند و در نفع و ضرر با هم شريكند و منافع آنها در تماس و اصطكاك است. يگانه تعاليمى كه مى شود با آن اين همه مردم را كه از نژادهاى مختلف تشكيل شده اند به هم نزديك و مربوط ساخت و مانند يك جامعه زنده قرار داد كه در ميان آنها آشنايى و تفاهم صحيح و منطق عادلانه برقرار گردد تا در نتيجه همه از هم كمك بگيرند و غمخوار هم و تابع يك هدف و يك نقطه شوند و انديشه و قدرت خود را صرف اذيت يكديگر و خراب كردن شهرها و بيچاره ساختن افراد نكنند، قواعد دين اسلام است.

مرور قرون و طول ازمنه و خضوع و تسليم بزرگان عالم و فلاسفه و علما و صاحبان عقول كبيره در برابر اين تعليمات آسمانى، اين حقيقت را روشن ساخته است كه جامع تر از اين احكام تصور نخواهد شد. چنانچه ظهور

ص: 98

عجز رجال و دانشمندان و مردان و زمامداران بزرگ عصر حاضر در اصلاح امور جامعه و اداره عالم و برقرار كردن صلح و آشتى و محبت و صفا ميان بنى آدم و قصور آنها از وضع قوانين و قواعدى كه براى تعيين مصالح و منافع ملل و امم و جلوگيرى از ستم و حقكشى وافى و كافى باشد، بهترين شاهد است كه بشر را با قوانين و مقرراتى كه ساخته فكر خود اوست، اداره نمى توان كرد و كسى براى آن ارج و احترامى قايل نمى شود.

ما، در اين موضوعات نمى توانيم حق مطلب را در اين رساله كه به منظور ديگر نگاشته ايم ادا كنيم. مقصود اشاره و جلب توجه خوانندگان محترم به اين مطالب است و اينكه بدانيم راستى ما در برابر پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله و اولياى اسلام و خدمتگزاران عالم ديانت و حضرت ولى عصر، امام زمان ارواح العالمين له الفداء بايد سرافكنده و خجل باشيم. و اعتراف كنيم كه بسيارى از ما با اعمال و اخلاق و كارهايى كه داريم به اسلام و جامعه بشريت خيانت مى كنيم.

ما اگر بى كم و زياد دستورات دينى را به كار مى بستيم و سليقه ها و نظريات خود را در آن وارد نمى نموديم و جمال نورانى اسلام را به دنيا نشان مى داديم، علاوه بر آنكه جامعه ى خود را سربلند و نيكبخت مى نموديم باعث مى شديم كه ديگران هم از روش ما سرمشق گرفته به دين مبين اسلام بگروند. ما بايد التزامات دينى و اخلاقى خود را محكم و استوار سازيم و حقايق اسلامى و علوم و معارف قرآنى را در اين دنيايى كه وسيله تبليغ از هر زمان فراهم تر است به جهانيان بفهمانيم.

براى تكميل مطلب و روشن شدن ذهن بعضى از خوانندگان محترم و

ص: 99

كسانى كه مواظب اداى فريضه ى امر به معروف و نهى از منكر هستند. به طور اجمال بعضى از اخلاق و كارهاى نيك و واجبات و مستحباتى را كه شرع مقدّس به آنها دستور داده و ترغيب و تحريص فرموده است، نام مى بريم و سپس به بعض از منكرات و اخلاق و كارهاى زشتى كه هر مسلمانى موظف است از آنها اجتناب و پرهيز نمايد، اشاره مى كنيم. و از خداوند توفيق علم و عمل به دستورات مذهبى و امر به معروف و نهى از منكر را براى عموم خواستاريم.

ص: 100

پاره اى از اخلاق حسنه و اعمال صالحه

1. ايمان به خدا

2. ايمان به پيغمبران

3. ولايت و محبت اهل بيت پيغمبر عليهم السلام

4. نماز

5. روزه

6. زكات

7. خمس

8. حج

9. جهاد

10. احسان و نيكى به پدر و مادر

11. صله رحم

12. تحصيل علم و دانش

13. وفاى به عهد

14. صدق و راستى

15. اداى امانت

16. عفت و پاكدامنى

17.

ص: 101

تواضع و فروتنى

18. حيا

19. صبر

20. جوانمردى

21. كرم

22. ايثار

23. تقوا

24. عدالت

25. نوع پرورى

26. دوست داشتن بندگان خدا

27. خوبى معاشرت با مردم

28. خوش سلوكى با اهل و عيال

29. تربيت اولاد

30. اعانت و يارى مظلومين و ستمديدگان

31. نگهدارى راز و سرّ مردم

32. نگاهدارى يتيمان

33. كفالت بيوه زنان و عَجَزَه و ناتوانان

34. پرستارى و عيادت بيماران

35. مواسات با فقيران

36. رحم آوردن بر ضعيفان

37. احترام كردن از پيران

38.

ص: 102

تشويق و توقير نيكان و خدمتگزاران

39. سپردن مشاغل اجتماعى به اهل لياقت و شايستگان

40. سير كردن گرسنگان

41. سيراب كردن تشنگان

42. سوار كردن پيادگان

43. همكارى با اخيار و نيكان

44. تحصيل روزى حلال و تهيه شغل و كسب و كار

45. توسعه دادن بر اهل و عيال

46. يادگرفتن صنعت هايى كه براى جامعه لازم است

47. اقتصاد و ميانه روى در مخارج زناشويى و ازدواج

48. نظافت و پاكيزگى و رعايت بهداشت

49. قرض دادن

50. حوايج بندگان خدا را برآوردن

51. انواع خيرات و مبرّات از قبيل تأسيس دارالمساكين، و دارالايتام، و دارالعَجَزه و بيمارستان و درمانگاه

52. سعى در آسان كردن زندگى بر مردم

53. كوشش در بسط و توسعه علم و فرهنگ و بالا بردن سطح علم و اخلاق جامعه

54. تهيّه كار براى اشخاص بيكار

55. اصلاح ذاتُ البَين

56. حضور در مساجد و جماعات و مجامع دينى و علمى و تعظيم از شعائر مذهبى

57.

ص: 103

دفع شرّ از مسلمانان

58. آماده بودن براى دفاع از حدود و مرزهاى كشور اسلامى

59. تسليم بودن در برابر مقررات و احكام الهى

60. هدايت و راهنمايى و نصيحت و خيرخواهى مردم

61. عفو و گذشت و امر به معروف و نهى از منكر.

ص: 104

برخى از انواع منكر و گناهان و اخلاق ذميمه

1. شرك به خدا

2. قتل نفس و آدمكشى بى مجوّز شرعى

3. رنجاندن پدر و مادر

4. قطع رحم

5. ظلم و ستمكارى

6. خيانت

7. دروغ

8. نفاق و دورويى

9. تكبّر

10. حسد

11. غيبت

12. حبّ جاه و رياست

13. حبّ دنيا

14. رياكارى

15. سوء خلق

16. زنا و لواط و هر نوع اعمال شهوت از راه نامشروع

17.

ص: 105

نسبت زنا و بى عفتى به كسى دادن

18. كينه مسلمانى را در دل گرفتن

19. ايجاد اختلاف و پراكندگى ميان جامعه

20. خوددارى از اداى شهادت

21. قسم دروغ ياد كردن

22. شهادت دروغ دادن

23. حقوق مردم را ضايع ساختن

24. عجب و خودبينى

25. كم فروشى

26. دزدى

27. رباخوارى

28. شرب خمر و هر چيز مست كننده

29. قماربازى

30. تبذير و اسراف مال

31. همكارى با اجانب و بيگانگان و دشمنان اسلام

32. گرويدن به ظلمه و ستمكاران

33. يارى و اعانت ظالم

34. بدعت نهادن

35. خوددارى از اداى حقوق مردم با تمكّن

36. دشنام و ناسزا به مردم گفتن

37. مداخلات و تصرفات نامشروع در موقوفات

38.

ص: 106

ساحرى و شعبده بازى و جادوگرى

39. مسلمانى را مسخره كردن

40. كسى را بى جهت خوار و خفيف و سبك نمودن

41. رشوه گرفتن و رشوه دادن

42. به ناحق ميان مردم قضا و حكومت كردن

43. سوء استفاده از شغل و مقام خود نمودن

44. راه ها و شوارع را تنگ كردن

45. بى قيدى به مصالح اجتماعى

46. راهزنى و مخلّ امنيت و آسايش جامعه شدن

47. سخن چينى و نمّامى

48. فرار از جهاد

49. غش و تلبيس و تقلّب و كلاهبردارى

50. حقّ نشناسى

51. مال حرام خوردن

52. خوردن گوشت خوك و مردار و هر حيوان حرام گوشت و حيوانى كه نام خدا در موقع ذبح آن برده نشده باشد

53. بيكارى و ولگردى

54. دخالت و تصرف عدوانى در اموال غيّب و قصّر و محجورين

55. كسب هاى حرام مانند فروختن و ساختن مى و آلات قمار و لهو و لعب مثل نرد و شطرنج و ورق هاى قماربازى و تار و ساز و غيره

56. استعمال ظروف طلا و نقره

57.

ص: 107

بى حجابى زنان

58. معاشرت هاى نامشروع مردان و بانوان همچنانكه در اين عصر در بين بعضى مرسوم شده

59. اذيت همسايه

60. نقض عهد و شكستن پيمان

61. مقام و منصبى را با فقدان صلاحيت عهده دار شدن

62. مال يتيم خوردن

63. از رحمت خدا نوميد بودن

64. نماز يا يكى ديگر از واجبات را ترك كردن

65. اشتغال به ملاهى و لهو و لعب و استماع غنا و اصوات آلات طرب

66. فساد و اغتشاش و آشوب برپا كردن

67. راز كسى را فاش كردن

68. تفحص و جستجو از عيب مردم نمودن

69. آبروى مردم را ريختن و ترك امر به معروف و نهى از منكر.

ص: 108

حبّ فى الله وبغض فى الله

يكى از امور مهمه كه با پيشرفت مقصد و حصول فايده اى كه از امر به معروف و نهى از منكر در نظر گرفته شده است، ارتباط و تأثير بسيار دارد «حبّ فى الله وبغض فى الله» است.

حبّ و بغض و دوستى و قهر، يكى از مسايل بزرگ زندگى انسان بشمار مى رود و با تمام مسايل زندگى او مربوط است. كردار و رفتار و به طور كلى همه اعمال بشر و كوشش هاى او مولود حبّ يا بغض و عشق و علاقه، و يا دشمنى و عداوت است. انسان چيزهايى را دوست مى دارد و به اشخاصى علاقه مند است و از چيزهايى هم متنفّر است. نمى تواند هم اينطور نباشد؛ زيرا هر چه دارد از عشق و علاقه و محبت دارد و از هر كس خير و منفعتى به او رسيده است منشأش محبت بوده. خودش هم به هر چه موافق با طبع و منافعش باشد علاقه مند است، و با هر چه مانع منافع و كمال و منافر با طبع اوست دشمن است. حيات و بقايش را خداوند با محبت و عشق مربوط ساخته است، پس مسئله حبّ و بغض و دوستى ها و دشمنى هاى بشر داراى كمال اهميت است و اگر تحت يك ترتيب منظم درآيد، در ساير مسايل هم ترتيب و اعتدال و انتظام آسان مى شود. بايد در حبّ و بغض روشى پيدا كرد كه همه افراد را هماهنگ و با هم نزديك و

ص: 109

همكار سازد. بايد پايه محبت ها را با روح و معنويت نمود كه همه وقت به فرياد انسان برسد و درد بشر را درمان كند و او را نسبت به فقرا و افتادگان و زيردستان مترحّم و مهربان سازد. دوستى هايى كه پايه آنها امور دنيوى و منافع مادى باشد، پايدار نمى ماند و مردم از آن حظّ و لذت نمى برند؛ زيرا تا وقتى منافع شخصى آنها تأمين گردد، با هم دوستى مى كنند و وقتى آن منافع از ميان رفت، رشته مودّت آنها گسيخته مى شود، بلكه به عداوت و دشمنى تبديل مى گردد.

اگر نظريات كوچك و مطالب دنيايى منشأ قهر و مهر شود، بازار منازعات و اختلافات رايج مى گردد و قواى بشرى و نيروى خداداد او كه بايد در راه ترقّى و كمال او صرف گردد، تجزيه و تقسيم شده در راه هاى ضد و نقيض هم به كار مى افتد و وحدت اجتماعى آنها از ميان مى رود و هر كس براى خودش مى شود نه براى همه.

بر عكس، اگر مبانى دوستى ها و دشمنى ها را امور معنوى و روحانى قرار دهند و بشر از مهر و قهر خود حقايق عالى تر و مقاصد بلندترى را منظور سازد و عواطف خود را تا حدى كه ميسَر است از چنگال تصرفات عالم طبيعت و متاع و حُطام دنيا نجات دهد، همه از هم خير مى بينند و همه به نفع يكديگر زحمت مى كشند و رنج خود و راحت ياران مى طلبند. نه فقيرشان درمانده مى شود، و نه توانگرشان بى رحم و بى انصاف مى گردد، و نه مريضشان بى دوا و غذا و بى پرستار مى ماند، و نه حقّ كسى پايمال مى گردد، و نه خيانتكار در ميان آنها پا مى گيرد، و نه زمامدارانشان متكبّر و جبّار مى شوند، و نه مردم امين و درستكار در جامعه آنها عقب مى مانند و نه

ص: 110

كسى با بيگانگان و اشرار و مفسدين همكارى مى كند. همه به هم مربوط و به يكديگر پيوسته مى شوند مانند يك پيكر و اعضاى يك بدن مى شوند كه اگر به يك عضو درد و الم و صدمه برسد، ساير اعضا در بى خوابى و رنج با آن عضو شريكند. در احاديث آمده است:

«عن ابي جعفر عليه السّلام انّه قال: المؤمنون في تبارهم وتراحمهم وتعاطفهم كمثل الجسد إذا اشتكى تداعى له سائره الجسد بالسّهر والحمّى»(1)

حضرت امام باقر عليه السلام فرمود: انسان هاى مؤمن در نيكويى و مهربانى و شفقت با يكديگر، همانند پيكر واحد هستند كه اگر قسمتى به درد آيد، اعضاى ديگر در بى خوابى و مرض، با آن همراهى مى كنند.(2)

در چنين جامعه اى است كه حس استقلال و حرّيت به معنى واقعى خود وجود دارد و فقرا و ضعفا در استفاده از نعمت آزادى و استقلال با اغنيا و اقويا برابرى دارند و همه در صف واحد قرار مى گيرند. در قرآن مجيد مى فرمايد:

(قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ)(3)

ص: 111


1- 92. ( 1). بحارالأنوار، ج 71، ص 234، روايت 30 و ص 274، روايت 19
2- 93. ( 2). سعدى در شعر زير به همين مضمون اشاره كرده است: بنى آدم اعضاى يكديگرندكه در آفرينش ز يك گوهرند چون عضوى به درآورد روزگاردگ- ر عضوها را نماند قرار گنج حكمت، ج 1، ص 156
3- 94. ( 3). سوره ى آل عمران، آيه ى 64.

براى به وجود آوردن يك جامعه محكم و پايدار، يگانه راه، متحد ساختن هدف ها و مقصدها و نيت هاى افراد آن جامعه است و براى حصول يك چنين وحدت و يگانگى معنوى و اجتماعى، راه هايى مانند وحدت زبان و نژاد و وطن گفته مى شود كه هيچكدام براى تأمين اين منظور وافى نيستند.

و ثانياً: اين حرف ها نمى تواند آن قدرها در قلب مردم نفوذ كند كه يك جامعه را به راه بيندازد. تنها راه وصول به اين مقصود، دين صحيح و ايمان به خداست كه محبوب و مقصود حقيقى بشر است اگر همه در اعمال و رفتار و دوستى ها و دشمنى ها رضاى او را بخواهند و از عذاب او بپرهيزند، از معايب و مفاسد اخلاقى و اجتماعى مصون مى مانند.

عقيده توحيدى كه اسلام، بشر را به آن دعوت مى كند، موجد اين وحدت و يگانگى است و موحّد را در هر حال از شرك و اختلاف و جدايى و اعتنا به امتيازات لغو و باطل دور مى سازد چنانچه از حضرت رسول خدا صلّى الله عليه وآله روايت شده است كه فرمود:

«ايّها النّاس انّ ربّكم واحد وان أباكم واحد كلّكم لآدم وآدم من تراب انّ أكرمكم عندالله اتقيكم وليس لعربي على عجمّي فضل الّا بالتّقوى»(1)

هان اى مردم! پروردگار شما يكى است و پدر شما نيز يكى است و همه شما از آدميد و آدم از خاك، به درستى كه گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست و عرب بر عجم هيچ برترى ندارد مگر با پرهيزگارى.

در همه تكاليف و تعليمات اسلام، حفظ و تقويت عقيده توحيد و توجه

ص: 112


1- 95. ( 1). بحارالانوار، ج 73، ص 350.

به خداى يگانه ملاحظه شده است در مورد حبّ و بغض و دوستى و دشمنى كه بشر بالطبع و بالفطره از آن ناگزير است پيروان خود را به خدا متوجه مى كند و دستور مى دهد كه براى خدا و در راه او دوستى و دشمنى نمايند؛ با دوستان خدا دوست و با دشمنان او دشمن باشند. در قرآن مجيد مى فرمايد:

(لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ)(1)

نمى يابى تو قومى را كه ايمان به خدا و روز جزا مى آورند كه دوستى نمايند با كسى كه در مقام دشمنى و خصومت با خدا و پيغمبر اوست هر چند بوده باشند اينگونه اشخاص كه با خدا و پيغمبرش دشمنند، پدران ايشان با فرزندان ايشان يا برادران ايشان يا عشيره و فاميل ايشان، اين مردمند كه خدا در دل هاشان ايمان را ثبت و نوشته است.

در كتاب وسايل الشيعه از حضرت ابى عبدالله عليه السلام روايت است كه فرمود:

«قال رسول الله صلّى الله عليه وآله لأصحابه: أي عرى الايمان اوثق؟»

«فقالوا: الله ورسوله اعلم. وقال بعضهم: الصلاة. وقال بعضهم: الزّكوة. وقال بعضهم: الحجّ والعمرة. و قال بعضهم الجهاد. فقال رسول الله صلّى الله عليه

ص: 113


1- 96. ( 1). سوره ى مجادله، آيه ى 22.

وآله: لكلّ ماقلتم فضل وليس به ولكن اوثق عرى الايمان الحبّ في الله والبغض في الله وتوالي اولياء الله والتبرّي من أعداءالله»(1)

پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله از اصحابش پرسيد: كداميك از دستگيره هاى ايمان محكم تر است؟

پس عرض كردند: خدا و رسول او داناترند، و بعضى گفتند: نماز، بعضى گفتند: زكات، بعضى گفتند: روزه، بعضى گفتند: حج و عمره، بعضى گفتند: جهاد،

پيغمبر فرمود: براى هر يك از آنچه شما گفتيد فضيلت است، ولى آن محكم ترين دستگيره هاى ايمان نيست ولكن استوارترين دستگيره هاى ايمان، حبّ و دوستى در راه خدا و بغض و دشمنى در راه خدا و محبت و تولاى اولياى خدا و تبرى و بيزارى از دشمنان خداست.

و در كتاب مذكور از فضيل بن يسار نقل شده است كه گفت:

«سئلت ابا عبدالله عليه السّلام عن الحبّ والبغض امن الايمان هو؟»

«فقال: و هل الايمان الّا الحبّ والبغض»(2)

پرسيدم از حضرت ابى عبدالله عليه السلام كه آيا حبّ و بغض از ايمان است؟

در جواب فرمود: مگر ايمان به جز حبّ و بغض است!.

از اين قبيل اخبار و احاديث بسيار است كه از همين مختصرى كه از آنها نقل شده، اهميت حبّ فى الله و بغض فى الله معلوم مى گردد.

ص: 114


1- 97. ( 1). وسايل، ج 11، ص 439
2- 98. ( 2). وسايل، ج 11، ص 435.

اگر كسانى كه به اسلام و مسلمين و مصالح عام علاقه مند هستند در انجام همين يك وظيفه بزرگ كوتاهى نكنند و حبّ فى الله و بغض فى الله را در همه كارها دخالت دهند و با ارباب معاصى، دوستى و مجالست و معامله و معاشرت نكنند و براى آنها قدر و شخصيتى قايل نشوند يقيناً تأديب و متنبّه مى شوند. اگر از ستمكاران احترام ننمايند و به آنها كمك ندهند و از آنان تبرّى و بيزارى جويند، ستمكارى رايج نمى گردد و كسى به ظلم و ستم افتخار نمى نمايد. اگر جامعه به آنهايى كه به نماز و روزه و زكات و ساير واجبات و بلكه مستحبات مانند نماز جماعت و غيره بى اعتنايى مى كنند، ارج و اهميت نمى داد، كسى در اداى فرايض مسامحه نمى نمود و نماز جماعت و مجالس دينى بيش از اينها شوكت و عظمت مى يافت. اگر با نيكان و اخيار در هر شغل و كار كه باشند دوستى مى نمودند و از آنها تشويق و قدردانى مى كردند، اشرار و بدكاران روى كار نمى آمدند.

حقيقتاً اين اصل بزرگ، يعنى «حبّ فى الله» و «بغض فى الله» امروز در ميان ما مسلمانان چندان مورد احترام نيست. براى از ميان رفتن يك جامعه همين بس است كه افرادش در دوستى ها و دشمنى ها پاى منافع شخصى را در ميان آورند و تصديق و تمجيد و انتقاد آنها روى اين نظريات كودكانه قرار بگيرد.

اهل بصيرت و اطلاع مى دانند كه علّت عمده ى تجزيه ى ممالك اسلامى و تفرقه كنونى مسلمانان و تسلط بيگانگان، دوستى ها و همكارى هاى بعضى از مسلمين با اجانب است كه براى رسيدن به منفعت هاى خصوصى، باب دوستى و مخالطت را با آنها باز نمودند و با آنها در خراب كردن و اضمحلال شوكت مسلمانان، همراهى نمودند و نقشه هاى شوم آنها را اجرا نموده و مى نمايند. خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد:

ص: 115

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء)(1)

امروزه بيشتر حكومت هاى اسلامى و امور تجارت و بازرگانى و فلاحت و كشاورزى و همه شئون حياتى آنها به دست همين عناصر پليد و بيگانه پرست تحت نظارت اجانب درآمده است كه حتّى در رفع كوچك ترين حوايج زندگى بايد دست احتياج به جانب ديگران دراز كنيم و ضروريات زندگى خود را بايد از كشورهاى بيگانه تهيه نماييم. اينها با وسايلى كه در دست دارند ملل اسلامى را در حال ركود و عقب ماندگى نگاه مى دارند تا نتوانند با دنياى حاضر هماهنگى نموده با هدايت تعليمات آسمانى قرآن مجيد، موقعيت سابق خود را در جهان به دست آورند. براى آنكه نگذارند مردم بيدار و هوشيار شده در مقام چاره جويى برآيند با تبليغات خود آنها را به كارهايى كه غير از خسارت فايده ندارد، سرگرم مى كنند.

اگر عوض اين همه اهتمامى كه در تبعيت از ظواهر و بعض عادات زشت و ترويج اعمال ناپسنديده پاره اى از نادانان ملل غرب مى نمايند، در فرا گرفتن علوم و دانش هايى كه آنها به آن دست يافته اند مختصر توجهى مى نموديم، يقيناً امروز بيش از اينها در دنيا جلو رفته بوديم. خدا مى داند كه سالى چه مبلغ پول مسلمانان از راه خريدارى اشياء لوكس و غير ضرورى و بى فايده از جيبشان خارج مى شود! و ماهانه جوانان بوالهوس، و اغنياى نادان چه مبلغ صرف تجملات بيهوده و زنانه كارى ها و تهيه انواع بى عارى ها مى نمايند و اگر اين پول ها را جمع نمايند مى توانند با مبلغ كمى از آن، مدارس مهم و بيمارستان هاى بزرگ- كه تا چند قرن براى جامعه مفيد

ص: 116


1- 99. ( 1). سوره ى ممتحنه، آيه ى 1.

باشد- تأسيس نمايند، يا كارخانه هايى كه در آن هزاران مردم بيكار و گرسنه به كسب و كار و ارتزاق مشغول شوند ايجاد نمايند.

بارى، غرض اين است كه دوستى نمودن با دشمنان خدا و اهل معصيت، زيان ها و مفسده ها دارد. «حبّ فى الله» و «بغض فى الله» يكى از صفاتى است كه عقلا و شرعاً ممدوح و مستحسن است و براى حفض قوميت و استقلال و شخصيت هر طايفه كمتر وسيله اى به مرتبه آن مى رسد. هر چه در يك جامعه اين صفت قوى تر باشد، دست تجاوزات و مداخلات دشمنان از سرشان كوتاه تر خواهد بود، ولى متأسفانه امروزه پاره اى از مسلمانان عوض آنكه اين مطلب را مراعات كنند و به حكم محكم:

(أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ)(1)

در مقابل كفّار و دشمنانى كه در مقام از بين بردن آنها و يا فاسد كردن اخلاقشان هستند، شدت و قوت و استحكام داشته باشند و در ميان خودشان با هم دوست و مهربان باشند، بى شرمانه با باز كردن باب مخالطت و همكارى با كفّار، كليد كشورهاى اسلامى را به دست آنها مى سپارند و به جاى آنكه ديگران را استخدام نمايند، مستخدم بيگانگان و وسيله اجراى مقاصد نامشروع آنها مى شوند. ديانت و مليت و سعادت خود و جامعه خود را براى خاطر آنها به قيمت پائينى در معرض فروش مى گذارند و مسلمانان را به اسم دعوت به تمدن موهوم و آزادى دروغى، به فساد و فحشا و لهو و لعب و خيانت ترغيب مى نمايند و تقليد كوركورانه از اجانب و دشمنان اسلام را سرمشق خود قرار داده هر منكر و عمل زشتى را با وسايلى كه دارند رواج مى دهند.

ص: 117


1- 100. ( 1). سوره ى فتح، آيه ى 29.

مى روند در كشورهاى مسيحى در لابه لاى مطبوعات و روزنامه هاى آنها گردش مى كنند يك كار زشت و منكرى را كه يك نفر نادان در يك گوشه اى مرتكب شده پيدا مى كنند و به فكر ترويج آن مى افتند و با آب و تاب بسيار آن را روى صفحات كاغذ پاره هايى كه به دست جوانان مسلمان مى دهند مى آورند.

آيا طبع و نقل زناشويى خانم هاى ... با حيوانات، و طلاق گرفتن فلان خانم از شوهرش براى خاطر ازدواج با سگ يا بوزينه (كه شايد اصلًا دروغ و مجعول باشد) براى آن پسر و دختر ايرانى كه غير از تقوا و پاكدامنى، سرمايه اى ندارد، غير از دعوت به فساد معنايى دارد؟

آيا از انتشار عكس فلان پسر يا دخترى كه با خرج خود يا با پول و دسترنج كشاورزان فقير به خارج رفته، در حال رقص با خرس آن را افتخار معرفى كردن و نظاير اين مطالب كه قلم از نوشتن آن خجل و شرمسار است، غير از ترويج منكرات و منحرف ساختن جوانان ساده لوح چه نتيجه اى دارد؟ كسى نمى فهمد كه ترقى و كمال و با دنيا جلو رفتن و با ملل عالم مربوط شدن و علوم و صنايع عصر را فرا گرفتن چه ارتباطى به اين حرف ها دارد؟

اذا كان الغراب دليل قوم سيهديهم سبيل الهالكينا

در بعضى كتب اخبار است كه خداوند وحى فرستاد به سوى پيغمبرى از پيغمبران خود كه به مؤمنين بگو نپوشند لباس دشمنان مرا و نخورند غذاى دشمنان مرا و نروند به راه هاى دشمنان من، پس مى شوند از دشمنان من، چنانچه ايشان دشمنان من هستند.

ص: 118

اى عقلاى قوم! و اى زمامداران علاقه مند! و اى كسانى كه اين مطالب را درك كرده و مى فهميد! تا آب از سر نگذشته براى اين مردم فكرى بكنيد.

نگذاريد بيش از اين افراط در لهو و لعب و زشتكارى رايج شود.

نگذاريد بيش از اين ميل طبيعى افراد را به لهو و لعب و ميگسارى و رقص و قمار و بى عفتى ترغيب نمايند.

نگذاريد صفحه شرافت و حياى جامعه شما لكه دار شود.

نگذاريد جوانان شما عوض تحصيل و ترقى و كوشش و جهد، با بى ايمانى و تنبلى و بى عفتى و معاشقه سر و كار پيدا كنند و بانوان را در فساد با خود همدست نمايند.

نگذاريد نظام انساب و نسل و نظام اجتماع را مردمان بوالهوس شهوتران، بازيچه دست خود قرار دهند.

نگذاريد پايه زندگى خانواده شما با اداره رفتن خانم ها دستخوش ويرانى و انهدام شود.

با اين همه مردهاى بيكار كه پشت درِ وزارتخانه ها ريخته اند، چه حاجتى به استخدام خانم ها داريم تا با استخدام آنها به اسم ماشين نويس و غيره ادارات را مركز معاشقه و توالد و تناسل هاى نامشروع قرار دهند و پول هايى را كه بايد صرف اصلاح احوال بندگان خدا و رفع فقر و گرسنگى و پريشانى شود در اين راه ها خرج كنند و كار را به جايى برسانند كه يكى از آقايان نمايندگان مجلس در جلسه علنى راجع به يكى از سازمان ها اعتراض نمايد و بگويد كه: در روزنامه اى خواندم كه يك معروفه اى را كه در كافه «نينا» خدمت مى كرده در آن سازمان با ماهى هزار تومان حقوق استخدام كرده اند.

ص: 119

بياييد به اين شنايع و زشتى ها خاتمه دهيد و خانم ها را به خانه هاشان برگردانيد و آنها را در اداره امور خانه و تربيت فرزند و وظايف خاصه خودشان بگماريد و از دخالت در كارهاى مردها معافشان سازيد و سعادت آنها را پايمال هوى و هوس ننماييد.

شما را به خدا در اين چند ساله كه راه اين معاشرت ها را به روى زن ها باز كرديد و آنها را براى ميل نفسانى و تقليد از مسيحى ها، خيابانگرد و بى حجاب كرديد، غير از تكثير اعمال زشت و رسوايى چه فايده اى برديم!؟ يك روز بود كه ما مسلمان ها افتخار داشتيم كه در تمام جامعه چهارصد ميليونى ما يك خانمى كه سقط جنين نمايد وجود ندارد، در ميان جمعيت ما از بركت تعاليم اسلام يك نفر ولد الزّنا يافت نمى شود. امروز هم اين وضعيت را مى بينيم كه بعضى عاشقان ظواهر غرب، مى خواهند همه اين افتخارات و اخلاق فاضله را نابود كنند.

اولياى مقدس اسلام از اين اوضاع به ما خبر دادند و ما آن را يكى از معجزات آنها مى شماريم از آن جمله روايتى است كه اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين عليه السّلام نقل فرموده كه:

«قال سمعته يقول: تظهر في آخر الزمان واقتراب الساعة وهو شر الازمنة نسوة كاشفات عاريات متبرّجات خارجات من الدين، داخلات في الفتن، مائلات الي الشهوات، مسرعات الي اللذات، مستحلات للمحرمات، في جهنم خالدات»(1)

ص: 120


1- 101. ( 1). كتاب من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 390.

در آخرالزمان و نزديك شدن قيامت- كه بدترين

زمان هاست- زن هايى پيدا مى شوند كه مكشوفه و برهنه و ظاهر كننده زينت خود در پيش نامحرم هستند و از دين خدا خارج باشند و در فتنه ها داخل، و به سوى شهوات مايل، و به طرف لذت ها سرعت كنند، حرام ها را حلال شمارند! چنين زنانى در جهنّم مخلّد باشند.

خوانندگان محترم در همين جا اين بحث را خاتمه مى دهيم و از شما معذرت مى خواهيم.

تصديق دارم كه چون غالب مطالب كتاب در ضمن چند روز از ايام تعطيل دهه عاشوراى سال 1369 ه-. ق نوشته شد و فرصت و مجال كافى براى مطالعات و مراجعات لازم را نداشتم، به طور شايسته از عهده اداى حق مطلب برنيامده ام، بنابراين هرگاه به اشتباه و خطايى برخورديد با تصحيح آن بر اين ناچيز منّت گذاريد و زبان به ملامتم نگشاييد.

من خجلم از عمل خام خويش تو به ملامت نكنم سينه ريش

در روش زمره ى آزادگان نيست روا طعنه بر افتادگان

رجب المرجب 1369 ه-. ق

لطف الله صافى گلپايگانى

ص: 121

ص: 122

آثار حضرت آيت الله العظمى صافى مدظله العالى در يك نگاه

رديف--- نام كتاب--- زبان--- ترجمه

قرآن و تفسير

1--- تفسير آيه فطرت--- فارسى-----

2--- القرآن مصون عن التحريف--- عربى-----

3--- تفسير آية التطهير--- عربى-----

4--- تفسير آية الانذار--- عربى-----

حديث

5--- منتخب الاثر در 3 جلد--- عربى--- اردو/ انگليسى

---- غيبة المنتظر--- عربى---

6--- قبس من مناقب اميرالمؤمنين (ع) (مئة و عشر حديث من كتب عامة)--- عربى--- فارسى

---- پرتوى از فضائل اميرالمؤمنين (ع) در حديث-------- فارسى

7--- احاديث الائمة الاثنى عشر، اسنادها و الفاظها--- عربى-----

8--- احاديث الفضائل--- عربى-----

فقه

9--- توضيح المسائل--- فارسى-----

---- منتخب الاحكام--- فارسى-----

10--- احكام نوجوانان--- فارسى--- انگليسى

11--- جامع الاحكام در 2 جلد--- فارسى-----

12--- استفتائات قضايى--- فارسى-----

13--- استفتائات پزشكى--- فارسى-----

ص: 123

14--- مناسك حج--- فارسى--- عربى

15--- مناسك عمره مفرده--- فارسى--- عربى

16--- هزار سؤال پيرامون حج--- فارسى-----

17--- پاسخ كوتاه به 300 پرسش در 2 جلد--- فارسى--- آذرى

18--- احكام خمس--- فارسى-----

19--- اعتبار قصد قربت در وقف--- فارسى-----

20--- رساله در احكام ثانويه--- فارسى-----

21--- فقه الحج در 4 جلد--- عربى-----

22--- هداية العباد در 2 جلد--- عربى-----

23--- هداية السائل--- عربى-----

24--- حواشى على العروة الوثقى--- عربى-----

25--- القول الفاخر فى صلاة المسافر--- عربى-----

26--- فقه الخمس--- عربى-----

27--- أوقات الصلوة--- عربى-----

28--- التعزير (احكامه و ملحقاته)--- عربى-----

29--- ضرورة وجود الحكومة--- عربى--- فارسى

30--- رسالة فى معاملات المستحدثة--- عربى-----

31--- التداعى فى مال من دون بينة و لايد--- عربى-----

32--- رسالة فى المال المعيّن المشتبه ملكيته--- عربى-----

33--- حكم نكول المدعى عليه عن اليمين--- عربى-----

34--- ارث الزوجة--- عربى-----

35--- مع الشيخ جاد الحق فى ارث العصبه--- عربى-----

36--- حول ديات ظريف ابن ناصح--- عربى-----

37--- بحث حول الاستسقام بالازلام (مشروعية الاستخارة)--- عربى-----

---- الرسائل الخمس--- عربى-----

38--- الشعائر الحسينية--- عربى-----

---- آنچه هر مسلمان بايد بداند-------- آذرى

ص: 124

اصول فقه

39--- بيان الاصول در 3 جلد--- عربى-----

40--- رسالة فى الشهرة--- عربى-----

41--- رسالة فى حكم الاقل و الاكثر فى الشبهة الحكمية--- عربى-----

42--- رسالة فى الشروط--- عربى-----

عقايد و كلام

43--- عرض دين--- فارسى-----

44--- به سوى آفريدگار--- فارسى-----

45--- الهيات در نهج البلاغه--- فارسى-----

46--- معارف دين در 2 جلد--- فارسى-----

47--- پيرامون روز تاريخى غدير--- فارسى-----

48--- نداى اسلام از اروپا--- فارسى-----

49--- نگرشى بر فلسفه و عرفان--- فارسى-----

50--- نيايش در عرفات--- فارسى-----

51--- سفرنامه حج--- فارسى-----

52--- شهيد آگاه--- فارسى-----

---- امامت و مهدويت--- فارسى-----

53--- نظام امامت و رهبرى/ 1--- فارسى-----

54--- تجلى توحيد در نظام امامت/ 2--- فارسى--- عربى

55--- ولايت تكوينى و ولايت تشريعى/ 3--- فارسى-----

56--- پيرامون معرفت امام/ 4--- فارسى-----

57--- معرفت حجت خدا/ 5--- فارسى-----

58--- وابستگى جهان به امام زمان/ 6--- فارسى-----

59--- باورداشت مهدويت/ 7--- فارسى--- عربى

60--- اصالت مهدويت/ 8--- فارسى-----

61--- نويد امن و امان/ 9--- فارسى--- آذرى

62--- عقيده نجات بخش/ 10--- فارسى-----

63--- انتظار، عامل مقاومت و حركت/ 11--- فارسى-----

64--- به سوى دولت كريمه/ 12--- فارسى-----

ص: 125

65--- پاسخ به ده پرسش/ 13--- فارسى-----

66--- گفتمان مهدويت/ 14--- فارسى--- انگليسى

67--- فروغ ولايت در دعاى ندبه/ 15--- فارسى--- عربى

68--- پيام هاى مهدوى/ 16--- فارسى-----

69--- توضيحات پيرامون كتاب عقيده مهدويت در تشيع اماميه--- فارسى--- انگليسى

70--- گفتمان عاشورايى--- فارسى-----

71--- مقالات كلامى--- فارسى-----

72--- الى هدى كتاب الله--- عربى-----

73--- ايران تسمع فتجيب--- عربى-----

74--- رسالة حول عصمة الانبياء و الائمة--- عربى-----

75--- تعليقات على رسالة الجبر و القدر--- عربى-----

---- لمحات فى الكتاب والحديث والمذهب--- عربى-----

76--- صوت الحق و دعوةالصدق--- عربى-----

77--- رد اكذوبة خطبة الامام على (ع)، على الزهرا (س)--- عربى-----

78--- مع الخطيب فى خطوطه العريضة--- عربى--- اردو/ فرانسه

79--- رسالة فى البداء--- عربى-----

80--- جلاء البصر لمن يتولى الائمة الاثنى عشر--- عربى-----

81--- حديث افتراق المسلمين على ثلاث و سبعين فرقة--- عربى-----

82--- من لهذا العالم؟--- عربى-----

83--- بين العلمين، الشيخ الصدوق الشيخ المفيد--- عربى--- فارسى

--- داورى ميان شيخ صدوق و شيخ مفيد-------- فارسى

84--- مقدّمات مفصلّة على «مقتضب الاثر» و «مكيال المكارم» و «منتقى الجمان»--- عربى-----

85--- امان الامّة من الضلال والاختلاف--- عربى-----

86--- البكاء على الامام الحسين (ع)--- عربى-----

87--- النقود اللطيفة على الكتاب المسمى بالاخبارالدخيلة--- عربى-----

ص: 126

تربيتى

88--- ماه مبارك رمضان، عالى ترين مكتب تربيت و اخلاق--- فارسى-----

89--- راه اصلاح (امر به معروف و نهى از منكر)--- فارسى-----

90--- با جوانان--- فارسى-----

تاريخ

91--- سيرحوزه هاى علمى شيعه--- فارسى-----

92--- رمضان در تاريخ (حوادث تاريخى)--- فارسى-----

سيره

93--- پرتوى از عظمت امام حسين (ع)--- فارسى-----

---- آينه ى جمال--- فارسى-----

---- از نگاه آفتاب--- فارسى-----

---- اشك و عبرت--- فارسى-----

تراجم

94--- زندگانى آيت الله آخوند ملامحمد جواد صافى--- فارسى-----

95--- زندگانى جابر بن حيّان--- فارسى-----

96--- زندگانى بوداسف--- فارسى-----

شعر

97--- ديوان اشعار--- فارسى-----

98--- بزم حضور--- فارسى-----

99--- آفتاب مشرقين--- فارسى-----

100--- صحيفة المؤمن--- فارسى-----

101--- سبط المصطفى--- فارسى-----

102--- در آرزوى وصال--- فارسى-----

مقاله ها و خطابه ها

103--- حديث بيدارى (مجموعه پيام ها)--- فارسى-----

104--- شب پرگان و آفتاب--- فارسى-----

---- شب عاشورا--- فارسى-----

---- صبح عاشورا--- فارسى-----

105--- با عاشوراييان--- فارسى-----

ص: 127

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109